الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه ۲۲ درس خارج فقه و اصول استاد فاطمی حفظه الله
تاریخ: شنبه ۱۸ آبان سال ۱۳۹۸
ساعت: ۱۱ صبح
مکان: موسسه امام صادق علیه السلام پردیسان
تقسیم واجب مطلق و مشروط بیان شد. بعد صاحب فصول ره تقسیم دیگری داشت به نام «معلق و منجز» که تعریف ایشان گذشت.
قلنا این تقسیم جدید از اقسام واجب مطلق است. علت چه بود که ایشان این تقسیم را قائل شد. قلنا اگر مقدمه مفوّته انجام نشود واجب در زمان خود فوت میشود لذا باید واجب باشد تا مکلف آن را انجام بدهد. هنوز ذی المقدمه واجب نشده چطور مقدمات واجب باشد؟ این مساله صحیح نیست الا اینکه بگوییم ذی المقدمه وجوب فعلی دارد و از همین وجوب فعلی، یک وجوب ترشح میکند. اسم این واجب را واجب معلق گذاشتیم. در منجز هر دو بالفعل وجود دارد بخلاف معلق که هنوز وقت آن نرسیده است.
اشکالاتی بر واجب معلق صاحب فصول مطرح شده است.
چه داعی داشت این تقسیم؟ این تقسیم کار لغوی است و میتوان گفت این از اقسام واجب مطلق است. در هردو، واجب فعلی هست. از همین وجوب فعلی مشکل واجبات مفوّته را حل میکنید. اگر واجب استقبالی باشد فایده ای در حل مشکل ندارد.
آخوند ره توجه نکرده است. صاحب فصول ره معلق را (که وجوبش فعلی است و واجبش استقبالی) را در مقابل منجّز نگرفت. اصلا هدف ایشان این نیست. عمدةً ایشان آن را در مقابل واجب مشروطی که مشهور معرفی میکرد (قید قید هیئت است) میگرفت. میخواست چیزی درست کند در مقابل آن چیزی که وجوب فعلی داشته باشد.
این اشکال از ملا علی نهاوندی ره است (برخی این اشکال را به علامه فشارکی نسبت دادهاند). در کفایه هم این اشکال مشوّش مطرح شده است. یک اراده تکوینی داریم و یک اراده تشریعی.
اراده تکوینی:
من عطش دارم و آب میخواهم. بر میخیزم و اراده میکنم آب خوردن را > حرکت میکنم. مغز دستور میدهد حرکت کنم. سپس تحریک عضلات به سوی مراد صورت میگیرد. این دو از هم قابل تفکیک نیستند.
تشریعی (اعتباری):
من میدانم اگر بگویم برایم آب بیاور ناراحت نمیشود. به عنوان مثال یا فرزند من است، یا عبد یا دوست صمیمی. این ایجاب است برای انجام کار آمر. در اینجا هم نمیشود الان اراده کنم و مراد من چند روز دیگر متحقق شود. یعنی همین الان باید مراد من باشد. مثل تفکیکی است.
اما در معلّق چطور میگویید الان وجوب هست اما واجب استقبالی است؟! پس بالفعل این مولا وجوب را آورده است (تشریعی) اما مرادش که اتیان مناسک حج است چند ماه بعد است. در حالیکه وزان اراده تشریعیه وزان اراده تکوینیه است. (عدم امکان تفکیک مراد از اراده)
وجه اشتراک این دو: در هیچکدام (تکوینی یا تشریعی) اراده از مراد قابل تفکیک نیست.
فرق این دو: در تکوینی، شخص، فعل نفس خود را مورد اراده قرار میدهد اما در تشریعی، پای دیگری در میان است.
اراده باید به فعل اختیاری تعلق بگیرد. لذا اگر به خودش دستور بدهد مشکلی نیست، اما مگر فعل دیگران تحت اختیار من است؟! مگر میشود اراده به فعل غیر اختیاری تعلق بگیرد؟! این صحیح نیست.
اشکال ایشان صحیح نست. اراده به فعل غیر میتواند تعلق بگیرد. در تمام واجبات و محرمات الهی، حتما اینها را خداوند اراده کرده است. واجبات و محرمات مصالح و مفاسد دارد. چطور فعل و اراده ما تحت اختیار شارع نیست؟! عبد هم ممکن است تبعیت کند یا عصیان کند. اینها مراد شارع هستند.
چه کسی گفته وزان اراده تکوینی وزان اراده تشریعی است؟! در تکوینی هر زمان که او اراده کند تبدیل صورت میگیرد «کونوا قردة خاسئین». پس این حرف صحیح نیست.
کلام خوئی ره (محاضرات ج ۲ ص ۳۵۲) و محقق اصفهانی ره (بدایة النهایة. نهایة الدرایة ج ۲ ص ۷۳) در واجب معلق صاحب فصول ره، را فردا بحث میکنیم.
در بیان ضمان در قیمیات گفتیم: در ضمان اموالی که مثلی هستند قلنا سه مرتبه هست: عین، مثل و قیمت.
اما قیمت چه روزی؟ ۵ قول هست در اینجا. البته وجه با قول فرق دارد. ممکن است وجههای زیادی تصور کنیم ولی قائلی نداشته باشد ولی بعضا فروعاتی هست که قائل هم دارد.
حالا اگر چیز ارزشمندی دارد (آنچه مالیت شرعی دارد بخلاف خمر) را تلف کرده. قیمت چه روزی؟
ایشان از دو جای روایت آورده است. صحیحه ابی ولاد: ایلزمنی قیمته؟ قال علیه السلام …
موضع اول: قول امام. ابی ولاد سوالات زیادی مطرح کرده است و روایت طولانی است. نعم قیمة بغل یوم خالفته زیرا ظرف (یوم) قید است و قید قیمت است و قیمة اضافه به بغل شده و بغل هم اضافه شده به یوم. پس مدار قیمت یوم الاخذ است در ضمان قیمیّات.
نائینی ره در مکاسب بیع خودش ج ۱ ص ۳۵۹ به شیخ ره اشکال کرده است (حاشیه مکاسب شیخ ره است که مورد توجه علما است): این قیمت را هم به بغل اضافه کردید و هم به یوم خالفته. و این در ادبیات عرب مورد قبول نیست. هرچند ممکن است چند کلمه تتابع اضافات باشد «ماء حوضی مثل ماء حوض دار زید» و مثل «دأب آل فرعون» اما در یک جمله که به دو کلمه اضافه شده نمیتوان به هر دو اضافه کرد.
چه اشکالی دارد. در مقام تفهیم ممکن است متکلم به دو چیز اضافه کند. چرا درست نباشد؟! فعلا از کلام امام این فهمیده میشود.
در کلام شیخ چیز دیگری هم هست. ممکن است «یوم» قید برای کلمه «اختصاص» باشد که از اضافه قید به «بغل» اضافه میشود یعنی قیمة مختصة بالفعل یوم المخالفة.
اشکال نائینی ره: کلمه مختصة که از اضافه درآوردید > مختصة معنی اش حرفی میشود. و معنی حرفی آلة ملاحظه میشود در حالیکه قید باید استقلالا ملاحظه شود.
مختار استاد حفظهالله: حق این است که این اشکال وارد نیست. ممکن است به دو اعتبار ملاحظه شود به یک اعتبار آلت باشد و به یک اعتبار استقلالی باشد. «هذا عصاء زید فی سفره»، «عصاء مختصة بالزید» (اصل ملاحظه ما زید است و عصا آلت است). و به یک اعتبار این عصا استقلالی ملاحظه شده اما کیف او استقلالی ملاحظه نشده است.
**************