الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه ۴۲ درس خارج فقه و اصول استاد فاطمی حفظه الله
تاریخ: شنبه ۱۶ آذر سال ۱۳۹۸
ساعت: ۱۱ صبح
مکان: موسسه امام صادق علیه السلام پردیسان
تقدیم ثواب این جلسه به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
برخی مقدمات در واجب نفسی و غیری را قبلا مطرح کردیم. گفتیم: اگر کسی بعد از دخول وقت و اجب نفسی، به نیت امر غیری وضو بگیرد. وضوی بعد از وقت صحیح است و نماز با آن مشکلی ندارد زیرا این عمل به عنوان امتثال همان عمل آن را معنون به طاعت میکند > فرقی نمی کند امر نفسی باشد یا غیری. پس نماز با این عمل جایز است.
بحث در تقسیم دیگر واجب به اصلی و تبعی است. آخوند ره و میرزای قمی ره در ملاک این تقسیم با هم اختلاف دارند. به چه لحاظ اینچنین تقسیم می کنید؟ به لحاظ مقام ثبوت یا اثبات و دلالت دلیل؟
آخوند ره: به لحاظ مقام ثبوت است.
میرزای قمی، صاحب قوانین ره ج ۱: به لحاظ مقام اثبات.
آخوند ره: صرفنظر از مقام اثبات، در مقام ثبوت گاهی یک شیء مستقلا مورد تعلق اراده مولا قرار می گیرد. زیرا مولا تفصیلا به آن توجه کرده است > اصلی است.
ولی گاهی متعلق اراده قرار نگرفته است مستقلا، بلکه به تبع اراده چیز دیگری مورد اراده واقع شده است. زیرا به این شیء التفات تفصیلی نشده بلکه به چیز دیگر التفات تفصیلی شده و اراده مستقلی به آن تعلق گرفته و به این هم به تبع آن اراده تعلق گرفته.
آخوند ره: واجب غیری، هم می تواند اصلی باشد و هم تبعی. زیرا معیار اصلی و تبعی چیزی است که اراده به آن مستقلا متعلق شود یا نشود. مثلا وضو هم می تواند مورد التفات تفصیلی واقع شود و هم مورد اراده مستقل «فاغسلوا».
بیان دیگر: واجب غیری چون مقدمه است مورد التفات تفصیلی قرار میگیرد و به تبع اراده ذی المقدمه، این مقدمه هم مورد اراده قرار میگیرد.
اما واجب نفسی چنین نیست. بنفسه مصلحت دارد و مورد التفات تفصیلی است، لذا مورد تعلق اراده تفصیلی است نه بیشتر، پس واجب نفسی تنها واجب اصلی خواهد شد و نه تبعی. تم بیان آخوند ره.
واجب غیری گاهی اصلی است (تفصیلی) و گاهی تبعی (اجمالی). کن علی السطح. در آنجا مولا اصلا توجه به نصب سلّم نمی کند.
ولی در اینجا ما کار به مقام اثبات داریم (اثبات حجیت ظهور – دلالت آیات قرآن …) چرا تقسیم را بردید به مقام ثبوت.
صاحب قوانین ره: در مقام اثبات بحث میکنیم. اگر مطابقیه باشد اصلی است و الا تبعی می شود (سیاتی).
اشکال به آخوند ره: اگر ملاک، تعلق گرفتن اراده باشد (مستقلا و غیر مستقلا)، در نتیجه ایشان یکی از دو امر (تالی فاسد) را باید بپذیرد.
۱.یا باید بگویید واجب نفسی هم باید متصف به اصلی و تبعی شود در حالیکه ایشان این را رد کرد. مثلا عبد میبیند بچه مولا دارد غرق می شود و مولا خبر ندارد و عبد بچه را نجات می دهد. این انقاذ/نجات واجب نفسی است اما در عین حال واجب تبعی است زیرا مورد التفات تفصیلی نبوده است ومورد اراده مستقل قرار نگرفته است.
این نقض به آخوند ره وارد است.
۲.یا اینکه لازم می آید که غیری لا یوصف بالتبعیة مطلقا. زیرا در اراده مستقل منظورتان چیست؟ آیا منظور این است که اراده هیچ تبعیت به اراده دیگر نداشته باشد در حالیکه واجب غیری همیشه باید تبعی باشد. واجب غیری بالتبع باید واجب باشد > با بیان خود آخوند ره این نقض را به خود آخوند ره وارد می کنیم.
اشکال دیگر به آخوند ره:
اساسا چرا این بحث را بردید به مقام ثبوت؟ بحث در دلالت دلیل است. مقام، مقام نفس الامر است.
مختار بهتر از صاحب قوانین ره است ج ۱ ص ۱۰۲:
وجوب را از دلیل (مفاد هیئت امر) می فهمیم. اگر خطاب مستقل با دلالت مطابقیه دلالت کند می شود واجب اصلی (چه غیری باشد چه نفسی) و اگر به هر دلیلی مولا به وجوبی خطاب مستقل نکرده است حالا به هر دلیلی (تقیّه یا غیر آن) و یا دلالت اقتضائی یا دلالت التزامی و ایماء و اشاره بفماند > تبعی میشود.
بحث دیگر اینکه در جایی شک کنیم این واجب اصلی است یا تبعی. مثلا اصل وجوبش برای ما ثابت شده است. مقتضای اصل عملی چیست؟
باید دید کدامشان قید اضافی دارد. مثل نفسی و غیری که اصل، واجب نفسی است. واجب اصلی نیاز به قید اضافی دارد. اصل عدم تعلق اراده مستقل است. استصحاب عدم را جاری میکنیم لذا میگوییم واجب تبعی است مثلا آبی قلیل است با ریختن کمی آب شک می کنیم از کریت خارج شده است یا نه.
مشکل اینجا این است که این اصل مثبت است. در عدم کریت، استصحاب نیاز به واسطه ندارد. اما اینجا یا اصلی است یا تبعی در استصحاب عدم اراده مستقله. عقل می آید و می گوید پاک است، لذا در مقام شک باید احتیاط کرد.
البته این صرفا یک بحث علمی است.
**************
اگر کسی اخلال عمدی کند به اجزاء و شرایط مجموعه نماز. میدانیم نمازی صحیح است که جامع افراد و فاقد موانع باشد و الا اصل اولی، فساد نماز است، ولی حدیث «لا تعاد» در اینجا وارد میشود و میگوید صحیح است.
حالا اگر کسی با جهل به حکم (تقصیر یا قصور) اشتباه کند و اخلال عمدی کند، نماز چطور میشود؟ اینجا را حدیث میگیرد.
حالا اگر کسی عمدا اخلال کند هرچند میداند شرایط و موانع چیست. حدیث «لا تعاد» این مورد را شامل نمیشود، کانّ اینکه این شخص مولا را مسخره میکند.
اگر اخلال عمدی کند مع الجهل بالحکم . نمیداند (قصر تقصیر) تشهد در نماز واجب است یا نه و الان نمی خوانم. آیا حدیث این مورد را میگیرد؟
نقش حدیث «لا تعاد» در رابطه با ادله دال بر جزئیت اجزاء شروط چیست؟ این اجزاء اطلاق دارند و لذا اینها باید باشند و با فقدان آنها نماز باطل است. (جهلی، عمدی، …) ولی حدیث «لا تعاد» به این ادله حکومت میکند و تفسیر میکند که جزئیت اینها در حالیکه نسیان داشته باشد کأن لم یکن است لذا نماز صحیح است مگر اینکه یکی از آن ۵ شرط اصلی باشد. پس حدیث «لاتعاد» در اطلاق ادله تصرف میکند.
ولی اگر عالمانه و عامدانه این جزء را ترک کرده باشد کسی دیگر قائل به جریان حدیث «لاتعاد» نخواهد بود. در اخلال عمدی چه قصور باشد چه تقصیر باشد فرقی نمیکند، و باید اعاده کند.
بله اگر جهلاً آورد و قصورا باشد اشکال ندارد و اگر تقصیر باشد عقاب دارد. پس حدیث تنها حالت نسیان را میگیرد.
شیخ انصاری ره فرموده است: اگر جهل قصوری است شبیه نسیان و خطا است ولذا حدیث آن را نمیگیرد.
**************