الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه ۵۰ درس خارج فقه و اصول استاد فاطمی حفظه الله
تاریخ: سهشنبه ۲۶ آذر سال ۱۳۹۸
ساعت: ۱۱ صبح
مکان: موسسه امام صادق علیه السلام پردیسان
دلایل صاحب فصول ره را در رابطه با وجوب مقدمه موصله بررسی کردیم در الفصول الغرویه سه دلیل آورده است ایشان.
«الوجدان قاضٍ» مقدمه ای را میخواهد که شخص را به ذی المقدمه برساند. اگر موصله نباشد چرا آن را بخواهد؟! اگر مطلوب لنفسه به دست ما نرسد مطلوب لغیره مفید نیست. واجب، واجب غیری نخواهد شد. واقعا مساله پیچیدهای است. محل اختلاف نظر علما است. قضاوت درست سخت خواهد بود.
به نظر میرسد دلیل وجدانی ایشان قابل قبول است. اگر بخواهیم برویم یک شخص دوست داشتنی را ملاقات کنیم و سوال کنند با چه کسی مجالست کنیم؟ یذکرکم الله رویته یزیدکم فی علمکم منطقه. راهی که ما را به او برساند مطلوب ما است نه راههای دیگر. > مولا هم همان راه خاص را می پسندد.
آخوند ره دو اشکال وارد کرده است:
مطلوبیت مقدمه لاجل تمکن برای رسیدن به ذی المقدمه است چه موصله باشد چه نباشد.
استاد حفظه الله: به آخوند میگوییم صحیح است که اسم مقدمه با خودش است و ذی المقدمه محتاج آن است، اما بحث در این است که مطلوبیت آن برای چیست؟ بحث عقلی نیست (مفروغ عنه است). اما آیا از نظر شرعی و عقلایی این مقدمه مطلوب هست هرچند ذی المقدمه بر آن مترتب نشود. این از آثار آن نیست. آن تابع اراده فاعل است و ربطی به مقدمه ندارد تمکن که حاصل است ولی اگر انجام بدهد > موصله است و الافلا.
من به تفصیل جدیدی رسیدم. از جهتی حق با آخوند ره است و از جهتی حق با صاحب فصول ره است. مساله دو حیثیت و دو زاویه دارد.
۱.یکبار مساله را صرفا عقلیه ببینیم صرفنظر از عرف و عقلا و شرع و شریعت > حق با آخوند ره است. جایگاه مقدمه این است که تا نیاید ذی المقدمه نمیآید و عبد را متمکن میکند و اصلا کاری به توصل ندارد. متمکن شدن را با انجام مقدمه به دست عبد میدهد.
۲.اما از نظر عقلایی اگر بررسی کنیم
یکی از فرقهای عقل و عقلا همینجاست. از نظر عرف و عقلا اگر نگاه کنیم آمر این ذی المقدمه را میخواهد و آن مقدمهای را میخواهد که ما را به این ذی المقدمه برساند > نزاع میشود لفظی.
اگر شما متصف شدن به وجوب غیری را موکول کنید به اینکه ذی المقدمه انجام شود وجوب غیری دارد یلزم که ذی المقدمه بشود مقدمه و مقدمه هم بشود ذی المقدمه.
این واقعا درست نیست. اینجا معلوم است که واجب نفسی و ذی الغایة چیست.
ایشان تاییداً لصحاب الفصول ره دلیل آورده که تنها موصله واجب است. شبیه دلیل دوم صاحب فصول ره است. مولا صحیح است با صراحت بگوید مقدمه موصله واجب است و غیر موصله حرام است.
سوال از آخوند ره: اگر مطلق ذی المقدمه واجب باشد چرا میتواند موصله را واجب کند و غیر موصله را تحریم کند؟ > بین مقدمه موصله و غیر موصله باید فرق گذاشت. مولا نمیتواند غیر موصله را واجب کند و موصله را تحریم کند. این عبارة اخرای صاحب فصول ره است با کمی تغییر.
کفایة، ج ۱ ص ۱۸۸-۱۸۹: بله اینجا اگر مولا تصریح کند به حرمت مقدمه غیر موصله و وجوب موصله > اما حرام که دیگر واجب نمیشود. احکام خسه باهم تضاد دارند.
استاد حفظه الله: اما این فرار از اشکال است. حرف سید یزدی ره این نیست. سید میخواهد اصل کار را برای فرق گذاشتن بگوید.
اشکال دیگری آخوند ره دارد که وارد نیست. ایشان فرمودهاند: اگر موصله را واجب بکند و غیر موصله را تحریم بکند یکی از دو تالی فاسد را دارد. یا تحصیل لازم یا تفویت واجب.
تحصیل لازم: اگر موصله باشد یعنی ذی المقدمه به آن مترتب است > واجب کردن معنی ندارد.
استاد حفظه الله: این که هنوز متحقق نشده است.
تفویت واجب: و اگر واقع نشده باشد تحریم غیر موصله تفویت واجب است.
استاد حفظه الله: تفویت واجب هم نیست.
نهایة الدرایة محقق اصفهانی ره (شاگرد آخوند ره) به کمک صاحب فصول ره آمده است ج ۱ ص ۲۰۷.
نظر من همان تفصیل است که در بین درس گذشت. عقلی نگاه کنیم، مقدمه عبد را متمکن میکند از اتیان ذی المقدمه.
اما از نظر شرع و عقلا: ذی المقدمه باید با مقدمه انجام شود تا مطلوب باشد و الا مطلوبیت ندارد.
**************
۱۸:۰۷
شعر سید بحر العلوم ره که در فقه منظومش در الدرة النجفیة داشت:
وواجب السجود وضع الجبهة و انّه الرکن بغر الشبهة
و وضعه للتسعة الاطرافي فانّه فرض بلاخلاف
قلنا ماهیت و حقیقتِ رکوع و سجده، رکن نماز هستند نه از واجبات و شرایط.
حتی اگر در سجده سر را بر زمین بگذارد و یکی از مساجد سبعه مستقر نشده باشد اشکالی ندارد.
اشکال قواعد فقهیه بجنوردی ره به مرحوم بحر العلوم ره و شعر بحر العلوم ره مطرح شد که دیروز گذشت.
مرحوم بجنوردی ره میفرماید: در کلام بحر العلوم ره تسامح هست زیرا ظاهرش این است که تنها وضع سجده واجب است.
این اشکال وارد نیست. در بیت دوم دارد که بقیة اجزاء فرض هستند. فرض یعنی واجب.
در لا تعاد چند جهت بحث داشتیم. در مستثنی منه بحث کردیم ایضا در مستثنی (الا فی خمس) بحث داریم. بعضی جهات مستثنی را گفتیم که معنی قبله و وقت و … چیست. چنین برداشت میشود که ارکان نماز این پنج تا است. این پنج تا در خود خبر شریف هست اما رکنیت را از اخبار دیگر میفهمیم. مثلا نیت، تکبیرة الاحرام، قیام (در قیام متصل به رکوع). اینها هم مخصص حدیث لا تعاد میشوند. تخصیص قبلی (قبله، وقت) متصل بود و اینها منفصل است. پس جمعا ۹ رکن موجب اعاده نماز است.
حالا شروع میکنیم در جهت دیگر بحث در حدیث لاتعاد در مستثنی منه: نسیان رکوع و محل رکوع که اگر ترک کرد خطاءً یا نسیانا، وقتی منقضی می شود که به رکن دوم برسد (سجده دوم) باید برگردد. یک سجده اضافه شده هم باعث بطلان نیست. قیام متصل به رکوع را هم باید مراعات کند.
مشکل دیگر حدیث لا تعاد هست: «والسجود» از کجا درآوردید که دو سجده رکن است؟
جواب: دو لا تعاد داریم یکی کبیر است یکی صغیر. لا تعاد صغیر همین روایت است که میآید از امام صادق علیهالسلام میپرسد که شخصی سجده را که آورده معلوم شد که رکوع باقیمانده است. حضرت فرمود برگردد رکوع را انجام بدهد. متن روایت سندش خوب است. من لا یحضر ج ۱ ص ۳۴۶، صدوق ح ۱۰۰۹
طوسی در تهذیب ج ۲ ص ۱۵۶ ح ۶۱۰
حر عاملی در وسائل ج ۴ ص ۹۸۳ ابواب رکوع باب ۱۴ ح ۲
«فی رجل استیقن انه زاد سجدة، قال علیهالسلام لا یعید الصلاة من سجدة واحدة و یعیدها من سجدتین».
پس در حدیث اولی منظور سجده واحده نیست.
آن یکی تفصیل دارد وقت و قبله را مطرح کرده ایضا رکوع اما این یکی مختص به یک سجده (سجدتین) است.
این صغیر حاکم بر آن کبیر است و مفسِّر آن است و این یکی مقیَّد است.
**************