الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه ۵۳ درس خارج فقه و اصول استاد فاطمی حفظه الله
تاریخ: یکشنبه ۱ دی سال ۱۳۹۸
ساعت: ۱۱ صبح
مکان: موسسه امام صادق علیه السلام پردیسان
بحث در نظریه مرحوم صاحب فصول ره بود و اشکالاتی که بعنوان تالی فاسد بر مقدمه موصله ایشان مطرح شده است. اشکالاتی هست ولی ۵-۶ اشکال خیلی مورد توجه بزرگان علم اصول قرار گرفته است که مطرح می کنیم.
آخوند ره در کفایه ج ۱ ص ۱۸۵ تعرض کرده است. عمدتا این اشکال از خود آخوند ره است. فرموده: اینکه می فرمایید [مقدمه اگر موصله باشد و پشت سر آن حتما ذی المقدمه بیاید تا موصله شود و الا واجب نیست]. این حرف اشکال دارد. آنچه مقدمه است موصله نیست و آنچه موصله است مقدمه نیست. لذا بیان شما بیان درستی نیست.
بیان مطلب: بیان ایشان در کفایه مغلق است. مثال بزنیم. زید وضو گرفته و نشسته است. این که موصله نیست. ولی اگر اراده نکند موصله است. اما این نمیتواند واجب غیری شود. زیرا وقتی ضمیمه شده اراده را مولا نمیتواند واجب کند. معیار تعلق تکلیف این است که عمل اختیاری باشد و چیزی اختیاری است که مسبوق به اراده است. عمل اختیاری متعلق تکلیف قرا میگیرد. اما خود اراده نمیتواند متعلق تکلیف باشد. زیرا این هم اراده دیگری میخواهد > مستلزم تسلسل میشود.
پس آنچه موصله است وضو + اراده است اما این متعلق امر غیری نیست. و آنچه موصله نیست و تنها مقدمه است آن هم موصله نیست پس مقدمه موصله نیست. تمّ اشکال آخوند ره.
جوابهایی به این داده شده است.
یک جواب ساده: به اراده، تکلیف تعلق میگیرد. مواردی از این داریم که واقع هم شده مثلا نذر کرده برود اقامت کند در کربلا باید عمل کند وقتی رفت باید قصد اقامه کند. قصد = اراده. اراده مورد تکلیف قرار گرفته است. مشکلی هم ندارد. > ادل دلیل علی امکان الشیء وقوعه. اگر قصد نکند میشود مسافر.
یا در واجبات تعبدیه. وقتی نماز میخواند قصدش چیست؟ عمل خالصانه لله و تقربا الی الله. این اراده است. چرا فکر میکنید این مقدمه نمیتواند متعلق تکلیف قرار بگیرد؟! قائل این قول روشن نیست.
شما مقدمه موصله را تفصیل کردید به علت تامه برای تحقق ذی المقدمه و تصور کردید بدون اراده علت نیست و با اراده هم مورد تعلق امر نیست و .. در حالیکه منظور ما از مقدمه موصله این است: اعمالی که در مسیر بوجود آمدن ذی المقدمه قرار بگیرد موصله است. شرط باشد، یا معدّ باشد و یا علت تامه.
علت موصله را به علت تامه منحصر نکنید. پس مشکلی پیش نمیآید.
مقدمه موصله، مستلزم دور است: تبیین آن در بیان فقهاء چند وجه دارد.
بیان ساده: وجود ذی المقدمه متوقف است بر مقدمه. اگر وجوب مقدمه موصله را قائل شوید، لازم دارد وجود آن هم متوقف باشد بر وجود ذی المقدمه، و این دور است.
متوقف و متوقف علیه دو چیز است. یک جا گفتید وجود ذی المقدمه متوقف بر وجود وضو است اما بعد میگویید وجوب وضو متوقف است بر وجوب نماز.
نائینی ره در اجود التقریرات ج ۱ ص ۲۰۸: دور بیان دیگر دارد. اگر قید ایصال را که صاحب فصول ره مطرح کرد در وجوب مقدمه معتبر باشد، برمیگردد به اینکه معتبر است واجب نفسی هم قید واجب غیری شود. یعنی این وضو اگر بخواهد وجوب غیری پیدا کند واجب نفسی باید قید این شود > واجب نفسی مقدمه شود بر این مقدمه.
یعنی واجب نفسی هم وجوب غیری پیدا کند. یعنی واجب نفسی قید واجب غیری شود و این دور است.
مستلزم دور نیست. عملا ایشان چنین فرض کرده که متعلق امر غیری دو چیز است (مرکب). در حالیکه واجب نفسی قید واجب غیری نیست و مقدمه آن نیست. در اشکال استاد سبحانی حفظه الله به امام ره گفتیم: لازم نیست منشاء انتزاع را مطرح کنیم. همین کافی است که این مقدمه در مسیر اتیان ذی المقدمه صورت بگیرد. منتها یک اشکال دیگر به نائینی ره وارد شده.
بهتر بود بگوید اگر مقدمه موصله را صاحب فصول ره بگوید ، اگر تحقق ذی المقدمه قید باشد یلزم وجوب دیگری پیدا کند > یلزم اجتماع مثلین را.
البته اجتماع مثلین هم لازم نمیآید. همین که مقدمه در مسیر اتیان ذی المقدمه صورت بگیرد کافی است.
**************
لا تعاد کاربرد زیادی دارد. کمتر قاعدهای است مثل این که مورد تمسک قرار بگیرد، لذا موارد تطبیق این قاعده به اجزاء و شرایط و موانع زیاد است.
یکی از موارد آن: اگر کسی جزئی را ترک کند یا غیر صحیح بیاورد. مثلا حرفی از حروف را از غیر مخارج خودش ادا کند. یا مثلا مرد لباس حریر بپوشد. بحث در عمد نیست بلکه در خطا است، چنین فردی واجد شرایط و اجزاء و فاقد موانع نیست. لا تعاد حالت غیر عمد را در بر میگیرد. زیرا ادله میگوید حتی اگر از ارکان نباشد من (شارع) صحیح را میخواهم. بلکه حالت سهو و نسیان و خطا را میگیرد. حدیث مورد جهل را نمیگیرد.
جهل قصوری را میتوان مشمول گرفت ولی جهل تقصیری کالعمد است، لذا اعاده لازم است الا اینکه دلیل خاص بگوید لازم نیست. نظیر آنچه در جهر و اخفات داریم که جاهل اشتباها بخواند (جهر به جای اخفات یا برعکس). اعاده لازم نیست. یا مسافر باید قصر میخوانده ولی تمام خوانده است. (نه برعکس این حالت را) اعاده لازم نیست.
اینها لا تعاد را تخصیص میزند. ۵ تا در روایت ذکر شده است و ۴ تا هم که رکن است. اینها مخصص متصل و منفصل بود.
جهر و اخفات هم مخصص منفصل میشود.
اخلال به نماز جزءا یا شرطا یا با زیاده است یا نقیصه. زیاده و نقیصه هر کدام یا اجزاء و شرایط رکنیه است یا غیر رکنیه.
اگر در اجزاء و شرایط رکنیه باشد:
اگر بعد از فراغ از نماز و ارتکاب اعمال منافی نماز بفهمد، باید اعاده کند.
و اگر التفات در اثناء نماز باشد چند صورت (۹ تا) دارد.
اگر از محل منسی تجاوز نشده است. اگر دخول در رکن بعدی نشده، برمیگردد و رکن منسی را انجام میدهد.
و اگر به رکن بعدی رسیده، نماز باطل شده است.
اگر عمل منسی رکن باشد نیت چطور میشود؟
برخی: در نیت عملا نسیان معنی ندارد. یک تاجر خیلی وسواس داشت رفت محضر آیة الله بروجردی ره و از وسواس خود در نیت گفت. ایشان سوال کرد: شما مقلد چه کسی هستید؟ عرض کرد: شما. آیة الله بروجردی ره گفت: نیت نزد من واجب نیست. این شخص از فردا نماز را بدون مشکل میخواند. بعد محضر آیة الله بروجردی ره رفت و گفت: حالا نیت به زور میآید. آیة الله بروجردی ره فرمود: ما همین نیت را میخواهیم.
سلمنا نسیان در نیت ممکن باشد، نمیشود نماز را درست کرد زیرا بعد از آن رکن بعدی است لذا نماز باطل است.
معنای نیت این است: خطور بالبال. تدارک در نیت ممکن نیست.
ایضا اگر بعد از فراموش کردن تکبیرة الاحرام وارد رکوع شود، یا قیام و تکبیرة الاحرام اگر اینها رکن باشد.
**************