الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه ۶۰ درس خارج فقه و اصول استاد فاطمی حفظه الله
تاریخ: سهشنبه ۱۰ دی سال ۱۳۹۸
ساعت: ۱۱ صبح
مکان: موسسه امام صادق علیه السلام پردیسان
ثمرات وجوب مقدمه:
ثمره سوم: اگر مقدمه را واجب بدانیم فرد استحقاق اجرت پیدا میکند.
۱-اولا ثمره اصولیه نیست.
۲-در اینجا امر کننده ضامن است چون مأمور وقت گذاشته و زحمت کشیده و این مترتب بر وجود مقدمه نیست.
۳-ثانیا کسی که مقدمه موصله را واجب بداند این ثمره بر آن مترتب نمیشود. شما میگویید اگر مقدمه را اجیر انجام دهد، اجرت به او تعلق میگیرد.
۴-در اینجا به دستور آمر حکیم وقتی مکلف مقدمات را انجام داد، عملاً دارد ذی المقدمه را انجام میدهد. زیرا ذی المقدمه امر تدریجی الوقوع است.
ثمره چهارم: أخذ اجرت حرام میشود.
کسی که مقدمه را انجام دهد واجب را انجام میدهد و قاعده کلیه داریم که بین اتیان واجب و اخذ اجرت برای آن، تنافی است و لذا اخذ اجرت لایجوز.
اشکالات این ثمره:
۱- اینکه بطور کلی بگوییم تنافی است، این قاعده را از کجا استنباط کردید؟! واجب یا تعبدی است و یا توصلی. در واجب توصلی هدف تحقق تکلیف در خارج است و قصد قربت شرط نیست و لذا دلیلی ندارد که اخذ اجرت را بر آن حرام بدانیم.
برخی واجبات هستند که شارع مجانی انجام دادن آن را از ما خواسته. اخذ اجرت برای آنها حرام است.
واجب تعبدی که قصد قربت در آنها شرط است، در این واجبات أخذ اجرت حرام است.
استاد حفظه الله: اما اگر او برای رضای خدا نیت کند و قصد قربت متمشی شود، چه اشکالی دارد که اجرت بگیرد یا فردی برای رضای خدا و نزدیک شدن آن عبد به خدا، به او اجرت دهد و برخلاف برخی که میگویند این معامله سفهی است، سفهی نیست و غرض عقلایی در آن نهفته است.
برخی واجبات تعبدی نیز هستند که أخذ اجرت برای آنها هیچ اشکالی ندارد و شارع نیز جایز شمرده. مانند حج نیابتی. در این مورد روایت نیز داریم: الكافي ج۴ ۳۱۲ باب من حج عن غيره إن له فيها شركة ….. ص : ۳۱۲
۱ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا يُقَالُ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سِنَانٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ فَأَعْطَاهُ ثَلَاثِينَ دِينَاراً يَحُجُّ بِهَا عَنْ إِسْمَاعِيلَ وَ لَمْ يَتْرُكْ شَيْئاً مِنَ الْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ إِلَّا اشْتَرَطَهُ عَلَيْهِ حَتَّى اشْتَرَطَ عَلَيْهِ أَنْ يَسْعَى عَنْ وَادِي مُحَسِّرٍ ثُمَّ قَالَ يَا هَذَا إِذَا أَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا كَانَ لِإِسْمَاعِيلَ حَجَّةٌ بِمَا أَنْفَقَ مِنْ مَالِهِ وَ كَانَ لَكَ تِسْعٌ بِمَا أَتْعَبْتَ مِنْ بَدَنِك.
برخی گفتهاند: در مورد حج روایت داریم ولی در مورد نماز و روزه روایتی نداریم و حل آن مشکل است.
استاد حفظه الله: حج و روزه و نماز واجباتی شبیه هم هستند و وقتی در حج جایز است در نماز و روزه هم جایز است. علاوه بر آن روایاتی نیز در این زمینه داریم.
سهل بن زیاد انسان منحرفی بوده و در قم زندگی میکرده و تبعید میشود به ری. منصور بن عباس ساکن بغداد بوده و در کتب رجالی مضطرب الامر شناخته شده.
**************
اگر عبادت منسیه، سلام واجب نماز باشد. اگر قبل از عملی که منافی مطلق (چه عمدا و چه سهوا) با نماز است، یادش بیاید، در اینجا سلام را انجام میدهد. اما اگر منافی مطلق را مرتکب شود و سپس به یادش بیاید، در اینجا سلام داخل در مستثنی منه حدیث لا تعاد است؛ آیا میشود در اینصورت به حدیث لا تعاد استناد کرد؟
خیر، نمیشود. زیرا با انجام عمل منافی نمازی باقی نمیماند. حدیث لا تعاد زمانی به کار میرود که عملی مورد نسیان قرار بگیرد و سپس بخاطر بیاید، آیا فراموشی آن جزء و شرط نماز را باطل میکند؟ حدیث لا تعاد آن را باطل نمیداند، اما در این مورد که سلام را فراموش کرده و حدث منافی مثلا مرتکب شده نمازی باقی نمیماند و نماز منعدم شده است. زیرا ابطال مستند به جزء منسی نیست، بلکه مستند به عمل منافی است. بنابراین حدیث لا تعاد شامل آن نمیشود.
در اینجا روایاتی داریم که میفرماید اگر حدثی سر زد نمازش را ادامه میدهد:
صحیحه زراره از امام باقر علیهالسلام:
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي ثُمَّ يَجْلِسُ فَيُحْدِثُ قَبْلَ أَنْ يُسَلِّمَ قَالَ قَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ وَ إِنْ كَانَ مَعَ إِمَامٍ فَوَجَدَ فِي بَطْنِهِ أَذًى فَسَلَّمَ فِي نَفْسِهِ وَ قَامَ فَقَدْ تَمَّتْ صَلَاتُه.[۱]
صحیه زراره:
مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبَّادِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ صَلَّى الظُّهْرَ أَوِ الْعَصْرَ فَيُحْدِثُ حِينَ جَلَسَ فِي الرَّابِعَةِ فَقَالَ إِنْ كَانَ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَلَا يُعِدْ وَ إِنْ كَانَ لَمْ يَتَشَهَّدْ قَبْلَ أَنْ يُحْدِثَ فَلْيُعِد.[۲]
صحیحه حلبی از امام صادق علیهالسلام:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ أَ يَقْطَعُ صَلَاتَهُ شَيْءٌ مِمَّا يَمُرُّ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ لَا يَقْطَعُ صَلَاةَ الْمُسْلِمِ شَيْءٌ وَ لَكِنِ ادْرَأْ مَا اسْتَطَعْتَ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ رَعَفَ فَلَمْ يَرْقَ رُعَافُهُ حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ قَالَ يَحْشُو أَنْفَهُ بِشَيْءٍ ثُمَّ يُصَلِّي وَ لَا يُطِيلُ إِنْ خَشِيَ أَنْ يَسْبِقَهُ الدَّمُ قَالَ وَ قَالَ إِذَا الْتَفَتَّ فِي صَلَاةٍ مَكْتُوبَةٍ مِنْ غَيْرِ فَرَاغٍ فَأَعِدِ الصَّلَاةَ إِذَا كَانَ الِالْتِفَاتُ فَاحِشاً وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ تَشَهَّدْتَ فَلَا تُعِد.[۳]
مشهور از این روایات اعراض کردهاند زیرا مطابق با اهل سنت است که حدث را مبطل نمیداند و آنها را حمل بر تقیه کردهاند.
**************
[۱] تهذيب الأحكام ج۲ ۳۲۰ ۱۵ باب كيفية الصلاة و صفتها و المفروض من ذلك و المسنون ….. ص : ۲۸۶ ح۱۶۲
وسائل الشيعة ج۶ ۴۲۴ ۳ باب حكم نسيان التسليم و تركه ….. ص : ۴۲۳
[۲] الاستبصار فيما اختلف من الأخبار ج۱ ۴۰۱ ۲۴۲ باب أن البول و الغائط و الريح يقطع الصلاة عمدا كان أو سهوا ….. ص : ۴۰۰ ح۲
تهذيب الأحكام ج۱ ۲۰۵ ۸ باب التيمم و أحكامه ….. ص : ۱۸۳
[۳] الكافي ج۳ ۳۶۵ باب ما يقطع الصلاة من الضحك و الحدث و الإشارة و النسيان و غير ذلك ….. ص : ۳۶۴ ح۱۰