جلسه ۹۵ درس اخلاق و خارج اصول استاد فاطمی ۱۵ اسفند ۱۳۹۸

by مدیر مطالب سایت | اسفند 15, 1398 6:52 ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

جلسه ۹۵ درس اخلاق و خارج اصول استاد فاطمی حفظه الله

تاریخ: پنجشنبه ۱۵ اسفند سال ۱۳۹۸

بحث اخلاق

[کلاس غیرحضوری]

عنوان بحث: ادب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

میلاد مبارک امام جواد علیه السلام

میلاد مبارک امام جواد علیه السلام را تبریک می‌گویم به شما دوستان و بزرگواران. امیدوارم در این روز فرخنده خداوند شما را مشمول رحمت و برکات خود قرا ر بدهد. و این دعای امام جواد علیه السلام «یا من یکفی من کل شیء و لا یکفی منه شیء اکفنی ما اهمّنی من امر الدنیا و الاخرة» این را زیاد بخوانید مخصوصا در این وانفسای کرونا که کشور گرفتار آن است. ان‌شاء الله خدا این دعا را در حق انسان‌ها مستجاب کند و مصون بمانیم. امشب هم شب جمعه است، در ماه رجب روزها و شبهای این ماه توفیق طاعت داشته باشیم و همدیگر را دعا کنیم.

 

بحث اخلاقی

در محضر قرآن بودیم. بحث اخلاقی را در این ایام به روز پنجشنبه منتقل کردیم.

 

ادب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

ادب انبیاء را بحث می‌کردیم. در محیط خانه، و در آداب و معاشرتشان. جمعی از انبیاء‌مطرح شد تا رسیدیم به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم. برخی آیات درباره خلق و خوی حضرت مطرح شد بعنوان اینکه «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة» برای همه ما الگو وسرمشق هست و باید تاسی کنیم به خلق و خوی ایشان.

یکی از روایات که علامه طباطبایی ره در خلق و خوی حضرت مطرح می‌کند در جزء ۷ المیزان ص ۳۱۴ در ذیل آیه ۱۲۰ سوره مائده. روایت مفصلی است و دو سه بخش آن را ذکر می‌کنیم.

 

لا خُیِّر بین امرین الا اخذ باشدّهما

حضرت راحت طلب نبود. دنیا را اینگونه نگاه نمی‌کرد. اگر بین دو راهی قرار می‌گرفت راه پرزحمت تر را انتخاب می‌کرد. «افضل العبادة هو احمزها». یکی از زشت ترین صفاتی که ما را تهدید می‌کند راحت طلبی است. با راحت طلبی اهل ایثار نخواهیم شد. راحت‌طلب درد و رنج دیگران را می‌بیند و احساس ناراحتی نمی‌کند. این، خمیر مایه بسیاری از رذائل است. اما گاهی انسان همیشه دنبال دردسر و تلاش است.

تا رسد دستت به سر شو کارگر        وررسد روزی که خواهی زد به سر

شکرانه بازوی توانمند                    بگرفتن دست ناتوان است

 

و ما انتسب لنفسه من مظلمة حتی ینتهک محارم الله فیکون حینئذ غضبه لله تبارک و تعالی

این هم صفت عجیبی است. روایت از امام علی علیه السلام است در کتاب مکارم الاخلاق. هرگز انتقام جویی شخصی نمی‌کرد الا جایی که حرمت الهی می‌شکست. اگر غضبناک هم می‌شد به فکر انتقامجویی نمی‌افتاد. آیا ما هم غضب‌هایمان شخصی است یا برای خدا؟ این داستان ذکر شد قبلا که کسی در بین جنگ که حضرت در حال استراحت بود گفت بروم پیامبر را بکشم و آمد بالای سر حضرت و گفت چه کسی تورا نجات می‌دهد؟ حضرت فرمود خدا. خواست حضرت را بکشد که پایش به سنگی خورد و افتاد وحضرت شمشیر او را در دست گرفت و فرمود: الان چه کسی تو را نجات می‌دهد؟ گفت: تو، ینجینی من یدک جودک و عفوک و کرمک. حضرت فرمود برو. گفت کجا بروم؟! (شیفته پیامبر شد). اینها شنیدنش راحت است و عمل کردنش سخت است. برخورد خوب با اهل و عیال و سایر مردم. کسی ممکن است با اقوام برخورد سردی دارد و علت آن هم یک مساله ناچیز است. گاهی مردم به خاطر مسائل جزئی قطع رحم می‌کنند.

 

و ما ردّ سائل حاجة قط الا اتی بها او بمیسور من القول

بی تفاوت نبود یا خشن برخورد نمی‌کرد. آنچه در توانش بود ترحم و ایثار می‌کرد در برابر بندگان خدا.

روایت طولانی است. برخی جملات را می‌خوانیم.

 

و کان اذا دعا دعا ثلاثا

این هم از مستحبات است که یک کلام تکرار می‌شود اینکه مثلا وارد شده بعد از نماز صبح ده بار بگویید اللهم صلی علی محمد و آل محمد الاوصیاء الراضین المرضیین بافضل صلواتک و ذلک علیهم بافضل برکاتک. بعد نوبت به استغفار می‌رسد که می‌گوید ۱۰۰ بار استغفر الله و اتوب الیه . ۱۰۰ بار اسأل الله العافیة. چرا این تکرارها وارد شده است؟ زیرا آنچه دعا را به مرحله اجابت می‌رساند، با توجه دعا کردن است. این تکرار باعث می‌شود تا در برخی موارد آن ذکر با توجه گفته شود و همان است که کار را درست می‌کند. پیامبر هم غافل نبود ولی حیثیت بشری داشت. هرچه بیشتر عرضه می‌کرد قطعا کمال بیشتری به دست حضرت می‌آمد. توصیه به دوستان این است در تعقیبات نماز صبح هست که ۷ بار بگویید بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. خدا که می‌شنود ولی بحث این است که مشکل در ما است. ما باید خودمان را از غفلت بالا بکشیم.

 

و اذا استأذن استأذن ثلاثا

مثلا وارد خانه‌ای می‌شود سه بار استیذان می‌کرد. اینطور نبود که با یاالله اول وارد خانه شود. جمله دیگر از روایت که خصوصیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را حضرت امیر المومنین علیه السلام بیان می‌کند:

 

کان لا یکلم احدا بشیء یکرهه

خصوصا در مسائل خانوادگی. اگر بچه من به یک جمله حساس است چرا آن را به زبان بیاورم؟ برای همیشه باید آن راترک کنیم. برخی اصلا مشکل روانی دارند عبارتی را به زبان می‌آورند که دیگران را اذیت می‌کند. نکره در سیاق نفی است:‌ مسلمان باشد مخاطب یا یهودی باشد، مرد یا زن، همسایه یا دور. کلمات نباید گزنده باشد.

 

و کان یقول انّ خیارکم احسنکم اخلاقا

این را کسی نقل می‌کند که بهتر از دیگران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را شناخته است یعنی امیر المومنین علیه السلام. نمی‌فرماید کسی که بیشتر نماز بخواند. همشه نماز شب بخواند . زکات و خمس و مکه. نه. بهترین شما خوش خلق ترین شماست. این بیست و چهارمین روایت است که علامه از امیر المومنین علیه السلام در مکارم اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مطرح فرمود. و

 

کان لا یذم ذواقا و لا یمدحه

هرچند ایشان بشر بوده است. انسان طبیعة از بعضی غذاها خوشش می‌آید و از بعضی خوشش نمی‌آید. خوب نعمت الهی است. تعریف کردن از غذای خوب هم نمی‌کرد شاید دیگران دوست نمی‌داشتند. در نهایت می‌فرماید: لم ار بعینی مثله قبله و لا بعده صلی الله علیه و آله و سلم.

یکی دیگر از جلوه‌های زیبای زندگی پیامبر عدالت پیشگی حضرت است. از اصول کافی علامه طباطبایی ره نقل می‌کند. سند صحیحه دارد جمیل بن دراج از امام صادق علیه السلام ایشان نقل می‌فرماید

 

عدالت حضرت: کان رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم یقسم لحظاته بین اصحابه فینظر الی ذا و ینظر الی ذا بالسویة

. چقدر این زیباست. پیوسته اینطور بوده است. نه تنها در قضاوت بلکه در نگاه هم عدالت پیشه می‌کرد. بعد حضرت در روایت دارد: یک جلوه گری ادب پیامبر اسلام:

 

ولم یبسط رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم رجلیه بین اصحابه قطّ

. فوق العاده ادب را رعایت می‌کرد. هرچند اصحاب شیفته او بودند و حتی اگر این کار را نمی‌کرد ناراحت نمی‌شدند. او را به پیغمیری قبول کرده بودند. خداوندا توفیق تخلق به این اخلاق رابه ما عنایت بفرما.

روایت بعد روایت ۲۶ است که علامه طباطبائی ره در المیزان نقل می‌کند.

 

گشاده رویی حضرت: کان رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم اذا حدث بحدیث تبسّم فی حدیثه

همیشه اخلاق حضرت اینچنین بود، به هنگام نقل داستان یا یک مطلب. عبوسا قمطریرا نبود. شوخی ملیح بدون هتک حرمت داشت. آنچه یک شادی در مخاطب خود ایجاد کند.

 

اَلْمُدَاعَبَةَ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ

روایت ۲۷ را علامه طباطبایی ره از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند. یونس بن شیبانی می‌گوید:

قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَيْفَ مُدَاعَبَةُ بَعْضِكُمْ بَعْضاً قُلْتُ قَلِيلاً قَالَ هَلاَّ تَفْعَلُوا فَإِنَّ اَلْمُدَاعَبَةَ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ وَ إِنَّكَ لَتُدْخِلُ بِهَا اَلسُّرُورَ عَلَى أَخِيكَ وَ لَقَدْ كَانَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُدَاعِبُ اَلرَّجُلَ يُرِيدُ بِهِ أَنْ يَسُرَّهُ

حضرت عفت داشت لذا با زنان شوخی نمی‌کرد. قصد حضرت هم شاد کردن مومنین بود. بعد دارد لا من مومن الا و فیه دعاوة. یک حالت شوخی گری در او باشد. و کان رسول الله یداعب و لا یقول الا حقّا. بعضا مردم در شوخی حرف باطل می‌زنند یا کسی را ناراحت می‌کنند تا دیگری بخندد. این از رذائل اخلاقی است.

این نقل شده است البته سند را نگاه نکرده‌ام. یک بار حضرت با امیر المومنین علیه السلام خرما می‌خوردند. حضرت هرچه خرما می‌خورد ظاهرا هسته اش را کنار خرماهای امیر المومنین علیه السلام می‌گذاشتند و بعد حضرت امیر فرمود شما چقدر خرما می‌خورید؟! و حضرت امیر در جواب گفتند من زیاد نخورده‌ام. کسی زیاد می‌خورد که با هسته می‌خورد. یک شوخی خنده دار بدون اهانت. خصوصا در این واقعه بیماری کرونا که همه خانه نشین شده‌ایم سعی کنیم کمبود پارک رفتن بچه‌ها و … را در خانه با همنشینی با آنها جبران کنیم.

آیت الله احمدی میانجی ره می‌گفت تعطیلات نوروز بود و با همه نوه‌ها در خانه یکی از پسران جمع شده بودیم و نوه‌ها می‌خواستند تلویزیون را روشن کنند و شبهه داشتم آن برنامه حلال است یا حرام. یکی ازبچه‌ها گفت بابا جون شما کی می‌روید ما راحت شویم؟ گفتم راست می‌گویید، بله من با این بگیر ببند کار را سخت کردم. به پسرم گفتم بروم حجره یکی از مدارس تا بچه‌ها بازی‌شان را بکنند.

 

شوخ طبعی حضرت: ما فعل الأعرابی، لیته أتانا

از ‌اصول کافی: ان رسول الله کان یاتیه الاعرابی فیاتی الیه بالهدیة. معلوم بود که هدیه‌ای آورده. بعد حضرت طوری با اینها برخورد می‌کرد. پیغمبر فرمانروای اسلام است و روستایی هدیه می‌آورد جرآت می‌کرد شوخی بکند. ثم یقول مکانه اعطنا ثمن هدیتنا. فیضحک رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم. اولا هدیه را قبول می‌کرد. این خصلت خوبی است. (در روایت از امام رضا علیه السلام داریم: لا یردّ الاحسان الا الحمار)

و کان اذا اغتمّ یقول ما فعل الاعرابی لیته اعطانا. معلوم می‌شود طبیعت حضرت خشن و عبوس نبوده است.

 

نشستن رو به قبله حضرت

یکی دیگر از روایات علامه: از خصلت های پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم که فهمیده می‌شود تمام لحظات حضرت می‌خواست رنگ و لعاب بندگی داشته باشد، سعی می‌کرد رو به قبله بنشیند. به طرفی که نماز خوانده می‌شود. کعبه «اشرف بقعة فی الارض» است. کان رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم اکثر ما یجلس اتجاه القبلة. عادتش بر این بود. حالا ممکن است جایی رفته اگر رو به قبله بنشیند دردسر برای صاحبخانه درست می‌شود، مراعات حال صاحبخانه را می‌کند تا زحمت درست نکند.

 

لا تزرموا بالصبی فیدعه

آخرین روایت: برخورد حضرت با مردم خاکی بود. بوی فرمانروایی و حاکمیت و … نداشت. به حدی که یکی از آداب اهل مدینه این بود که وقتی می‌خواستند برای بچه‌شان نامگذاری کنند بچه را دست پیامبر می‌دادند و حضرت اسم می‌گذاشت. گاهی بچه بول می‌کرد روی دامن پیغمبر. پدر و مادر بچه ممکن بود که فریاد بزنند ای داد، بچه ادرار کرد. حضرت می‌فرمود بگذارید بچه خودش را تخلیه کند.

وكان صلی الله علیه و اله وسلم یؤتى بالصبی الصغیر لیدعو له بالبركة أو یسمیه فیأخذه فیضعه فی حجره تكرمةً لأهله فربما بال الصبی علیه فیصیح بعض من رآه حین بال فیقول صلی الله علیه و اله وسلم لا تزرموا بالصبی فیدعه حتى یقضی بوله ثم یفرغ له من دعائه أو تسمیة فیبلغ سرور أهله فیه ولا یرون أنه یتأذى ببول صبیهم فإذا انصرفوا غسل ثوبه بعد

ممکن است برخی خصلت‌های بد در درون ما باشد. خود را مزین کنیم به فضائل اخلاقی. بعد از آنکه خود را از رذائل اخلاقی پاک کنیم.

 

**************

۴۴:۳۰

بحث اصول:‌

فصل ۶: هل یجوز امر الآمر مع علم الآمر بانتفاع شرطه او لا؟

ترتب تمام شد. فصل ۶ را آخوند ره در کفایه مطرح کرده: آیا جایز هست آمر امر کند با اینکه این آمر می‌داند که شرط امتثال امر منتفی است؟ یا اینکه این امر معقول نیست و محال است؟

البته این عنوان بحث از فروع این مساله است که آیا تکلیف به ما لا یطاق درست است یا نه؟ اشاعرهمی‌گویند اشکال ندارد. مولا حق دارد حتی عبد را تکیلف به ما لا یطاق بکند.

 

مرجع ضمیر در «شرطه»

این ضمیری که اینجا هست مرجعش چیست؟ چند احتمال هست:

۱.  به خود امر برگردد

شرط امر یعنی علل به وجود آمدن امر، شرط امر است. هر حادثه‌ای علتی می‌خواهد و در علت باید مقتضی و شرط باشد و مانع هم نباشد. امر کردن هم یک حادثه است که شرطش باید موجود باشد. مولا که می‌داند شرطش نیست آیا ممکن است امر کند؟ «یجوز» در این صورت بمعنی امکان داشتن خواهد بود. هل یمکن وقوع الامر من الآمر مع علم الآمر بانتفاء شرط الامر؟

جواب این است که اگر اینطور باشد جایز نیست زیرا معلول علت می‌خواهد. باید علت تامه آن محقق شود که یک جزء ان شرط است. معلول بدون علت تامه واقع نمی‌شود. این یک احتمال بود.

 

۲.  مرجع ضمیر، امر باشد ولی بر سبیل استخدام

مرجع ضمیر همان امر است اما از مرجع یک معنایی اراده شود و از ضمیرش معنای دیگر اراده شود. به این کار در ادبیات چه می‌گویند؟ اسم این کار استخدام است. مثال روشنش در ادبیات: «رایت زیدا یوم الجمعه وصلیتها». ضمیر به جمعه بر می‌گردد. ولی از جمعه یک معنا اراده شده و از ضمیر (ها) معنای دیگر. رایت زیدا فی الجمعه و آن جمعه (نماز جمعه)‌ را خواندم. منظور از جمعه روز جمعه است ولی از ضمیرش نماز جمعه قصد شده است. اینجا هم همینطور. هل یجوز … یعنی آیا جایز است امر کردن آمر با علم آمر به انتفاء شرط امر (امر آمر) منتها از امر آمر، همان امر کردن قصد شده است ولی از ضمیرش امتثال امر کردن و به فعلیت رسیدن و تنجز پیدا کردن امر.

 

نظر علامه طباطبایی ره

نظر ایشان در حاشیه کفایه: منظور امتثال امر است.

مثال روشنش داستان حضرت ابراهیم علیه السلام است. خدا امر کرد به ذبح حضرت اسماعیل علیه السلام. با اینکه خداوندعلم دارد که امتثال این امر، شرطش منتفی است. به فعلیت رسیدنش منتفی است اما امر عملا صادر شده است. بیان علامه ره و آخوند ره به هم نزدیک است ولی بیان علامه ره روانتر است.

 

۳. احتمال سوم از مرحوم امام ره:

مراد از امر کردن به شیء در اینجا با اینکه شرایط مامور به منتفی است اینطور است که شرط مامور به منظور است. آیا جایز است مولا امر کند به یک شیء با اینکه علم دارد به انتفاء شرط مامور به. مثل اینکه امر به نماز بکند (نماز با طهارت بکنید) هرچند می‌داند زید امکان طهارت کردن ندارد.

بعد امام ره می‌فرماید این اشکال ندارد. چطور؟ همانند مساله ترتب، ایشان می‌فرماید خطاب قانونی است لذا امر که صادر می‌شود چه شرط مامور به را دارد یا ندارد امر مطلق است. حالت تزاحم و عدم تزاحم مورد توجه آمر نیست در مرتبه صدور امر مولا. این یک قانون کلی است و شخصی نیست. منتها در مقام امتثال کسی که طهارت دارد طهارت می‌کند و کسی که توانایی بر طهارت ندارد عقلا معذور است.

منتها به این بیان امام ره اشکالی شده است. خطاب کلی در صلاة را درست کنید خطاب حضرت ابراهیم علیه السلام را چطور درست می‌کنید؟‌ یک فرد است که امر شده فرزندش را ذبح بکند. لذا جواب آخوند ره و علامه ره بهتر است که استخدام را مطرح کنیم.

 

اشاعره روش اول را قبول کردنند ولی عدلیه و شیعه روش اول را جایز نمی‌دانند.

 

این بحث ثمره دارد؟

آیا این بحث ثمره فقهی و عملی دارد؟ بله.

ثمره در جایی است که کسی افطار بکند با اینکه در واقع مامورٌبه شرطش مفقود است. مولا می‌داند این مامورٌبه فاقد شرط است هرچند خود مکلف نمی‌داند. مثلا در ماه رمضان امر صوموا به همه مسلمین متوجه شده حالا زید اتفاقا همان قبل از ظهر کاری برایش پیش می‌آید و به سفر می‌رود (مولا می‌داند که این شخص مسافرت می‌رود). با سفر، شرط وجوب صوم و صیام از بین می‌رود. ثمره این است که اگر این  امر صحیح باشد امر صادر شده و زید روزه اش را در خانه خورده است. بعد از آن تصمیم قطعی می‌گیرد به سفر برود. خودش نمی‌دانست ولی مولا که می‌دانست مسافر است. این به قصد روزه خواری قبل از ظهر افطار کرد.

اگر بگوییم چنین امری صادر شدنش صحیح است با اینکه شرطش نیست، زید که روزه خورده کفاره ندارد. زیرا امتثال امر شرطش مفقود است. عملا این وجوب شرطش مفقود است چرا کفاره داشته باشد؟!

پس اگر افطار کرد و سپس سفر قبل از ظهر برای او پیش آمد یا اینکه اصلا افطار کرد و افتاد و مرد یا مرضی حاصل شد که باید روزه را بخورد، اگر اینجا صحت تکلیف را بپذیریم کفاره به او واجب است. و اگر نپذیریم کفاره به اوواجب نخواهد بود. زیرا فاقد شرط است. با وجود علم به منتفی بودن شرط امتثال، اگر این تکلیف و صدور امر را صحیح بدانیم این شخص نباید بخورد. حالا اگر خورد کفاره دارد. ولی اگر با وجود فقدان و انتفاء شرط امتثال امر، امر مولا صحیح نباشد خوب این کفاره ندارد.

آیا این ثمره علمی درست است؟ به نظر ثمره درستی نیست. ثمره فقهی ندارد این بحث. زیرا این عبد وقتی قبل از ظهر وقتی مریض نیست و مسافر نیست و بعدا سفر ضرورت پیدا می‌کند این که نمی‌داند. چه این تکلیف صحیح باشد یانباشد دارد با این خوردن معصیت می‌کند. قصد عصیان می‌کند. کفاره مال آن قصد معصیت است. لذا کفاره دایر مدار وجوب یا عدم وجوب واقعی نیست. کفاره دایر مدار افطار بدون عذر است و فرضا این شخص نمی‌دانست که سفر می‌کند. باید کفاره پرداخت شود چه خودش بدهد چه وراثش.

پس این صرفا یک بحث علمی است و ثمره فقهی و عملی ندارد.

 

بحث بعدی آیا اوامر و نواهی به طبایع متعلق است یا مصادیق و افراد خارجی سیاتی.

Endnotes:
  1. http://ostadfatemi.com/wp-content/uploads/2020/03/981215.mp3: http://ostadfatemi.com/wp-content/uploads/2020/03/981215.mp3

Source URL: http://ostadfatemi.com/1398/12/15/%d8%ac%d9%84%d8%b3%d9%87-%db%b9%db%b5-%d8%af%d8%b1%d8%b3-%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82-%d9%88-%d8%ae%d8%a7%d8%b1%d8%ac-%d8%a7%d8%b5%d9%88%d9%84-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%af-%d9%81%d8%a7%d8%b7%d9%85/