سید احمد فاطمی

جلسه ۱۲۴ درس خارج اصول وفقه استاد فاطمی ۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

جلسه ۱۲۴ درس خارج اصول وفقه استاد فاطمی حفظه الله

تاریخ: شنبه ۶ اردیبهشت سال ۱۳۹۹

[کلاس غیرحضوری]

خارج اصول:

مباحثی در مفاد و معنی هیئت نهی

نواهی

مرحوم آخوند ره از آن بحث نکرده، ولی مطلوب است که از آن بحث شود. برخی مباحث را که مرحوم آخوند ره از آن در مبحث امر بحث کرده، در این‌جا مورد بحث قرار نداده است.

 

هیئت نهی:

آخوند ره: مفاد آن با هیئت امر تفاوتی ندارد. زیرا مفاد هر دو طلب است. یکی طلب ایجاد، و دیگری طلب ترک است.

اشکال: این یک ادعای بدون دلیل است. با چه دلیلی آن را اثبات می‌کنید؟ در حالی که متبادر از هیئت امر و نهی، بعث (برانگیختن) و زجر (دوری گزیدن) است.

 

پاسخ استاد حفظه‌الله:

شما نیز دلیلی ارائه نکرده‌اید و تنها دلیل شما تبادر عرفی است که به آسانی قابل اثبات نیست. پس این اشکال به مرحوم آخوند ره وارد نیست. بنابراین دیدگاه ما همان دیدگاه مرحوم آخوند ره است.

 

اشکال برخی دیگر به آخوند ره:

برخی اشکال کرده‌اند به این سخن آخوند که متعلق طلب در امر، وجود و در نهی عدم است. این خلاف تحقیق است زیرا صیغه امر و نهی مرکب از دو چیز است: ۱-هیئت؛۲-ماده.

 

پاسخ استاد حفظه‌الله:

این اشکال مایه تعجب است. چون خودتان صیغه را مرکب از دو چیز می‌دانید، وقتی ماده بر نفس طبیعت دلالت می‌‌کند، هیئت است که در إفعل به طلبِ وجود و در لاتفعل به طلبِ عدم تعلق گرفته است.

 

آخوند ره:

صیغه امر و نهی دلالت بر دوام و تکرار ندارد. البته وقتی عقل آن‌را تحلیل می‌کند، در امر، با انجام یک‌ فرد طبیعت محقق می‌شود و در نهی با ترک همه افراد، طبیعت ترک می‌شود. بنابراین مقتضای عقل آن است که در صیغه نهی دائما هیچ فردی از طبیعت محقق نشود. پس در نهی قرینه عقلی داریم بر دوام.

 

اشکال برخی به آخوند ره:

برخی اشکال کرده‌اند که بر اساس یک نظریه فلسفی، هر فرد مصداق تمام نمای طبیعت است و در افراد متعدد ما طبیعت‌های متعدد خواهیم داشت؛ و نسبت طبیعت به افراد مانند نسبت پدران است به فرزندان؛ نه نسبت یک پدر به فرزندانش. از این‌رو با ترک یکی از مصادیق، ترک طبیعت محقق می‌شود؛ در نتیجه دال بر دوام نیست.

 

پاسخ استاد حفظه‌الله:

مسائل فلسفی را نباید در مسائل اصولی که عرفی هستند خلط کرد. عقل عرفی از نهی، ترک همه افراد آن‌را می‌فهمد و در این مسئله حق با آخوند ره است.

 

دلالت نهی بر لزوم ترک پس از عصیان:

سوال: اگر عبد «منهی عنه» را مرتکب شود، آیا لزوم ترک ثانیا و ثالثا و… مورد دلالت نهی است؛ یا چون یک‌بار مرتکب شده، حرمت برداشته شده است؟

برخی معتقدند صیغه نهی بر آن دلالت ندارد زیرا با عصیان عبد، نهی ساقط می‌شود. مگر آن‌که قرائن و شواهدی وجود داشته باشد که بر حرمت دفعات بعدی دلالت کند.

 

نظر استاد حفظه‌الله:

از خود نهی لزوم ترک دفعات بعدی فهمیده می‌شود. زیرا معنای نهی تنفر مولا از انجام آن عمل است و مولا می‌داند که ممکن است انسان با نهی مخالفت کند. از این‌رو اگر یک فرد از طبیعت نهی محقق شد و عصیان محقق گردید، لازم است بقیه افراد طبیعت ترک شود، زیرا تحقق طبیعت مبغوض مولا است و با انجام یک فرد، این مبغوضیت همچنان باقی است.

**************

 

۳۵:۵۶

خارج فقه: 

صور انطباق و عدم جریان قاعده فراغ و تجاوز

صورت اول و دوم بررسی شد.

عدم جریان قاعده فراغ و تجاوز در صورت سوم:

شخص در حال اشتغال به عمل مرکب، ملتفت به اجزاء‌ و شرایط نیست. مثلا در حال اشتغال به عمل نماز، نمی‌داند این مشکوک الوجوب اصلا جزء نماز یا شرط نماز هست یا نه. مثلا نمی‌داند سوره آیا جزء نماز هست یا نه. یا مثلا به این جهت که ایستاده استقبال قبله هست یا نه. بعضا شبهه حکمیه است (مثل شک در سوره حمد که باید به شارع مراجعه کند) و بعضا شبهه موضوعیه (شرطیت استقبال را می‌داند ولی الان آیا رو به قبله هست یا نه؟ و کسی هم نیست که از او بپرسد). در مانحن فیه فرقی نمی‌کند شبهه حکمیه باشد یا موضوعیه. اگر نماز را خواند، قاعده فراغ جاری می‌شود؟

ظاهرا جاری نمی‌شود. علت: زیرا اگر این عمل را که انجام داده است، اگر مطابق واقع هم باشد از باب اتفاق است. پس اخبار قاعده فراغ و تجاوز اینجا را نمی‌گیرد. نه اخبارش نه بنای عقلا. زیرا بنای عقلاو اخبار جایی را می‌گیرد که شخص اجزاء و شرایط را می‌داند و عملی را که انجام می‌دهد در صدد این است که «ماتی به» مطابق «مامور به» الهی باشد. منتهی بعدا شک می‌کند یا نه، چه در تجاوز چه در فراغ، می‌گوید نکند در آن زمان غفلت کرده باشد. در چنین جایی قاعده می‌آید و اصل عدم خطا و نسیان جاری می‌شود، بخلاف اینجا. اینجا اصلا نمی‌داند این عمل جزء نماز هست یا نه. عُقلا اینجا چنین بنایی ندارند که اعتنا نکنند.

 

عدم جریان قاعده فراغ در صورت چهارم:

شک در صحت عمل دارد بعد از عمل یا در اثناء عمل (بعد از تجاوز از محلی که شرعا محل مشخصی دارد و الان مشکوک است انجام داده یا نه)،‌ منتهی این شک، قبل از آنی که داخل در عمل بشود هم وجود داشته است منتها با همان حالت شک وارد عمل شده. البته  برای ورود به  عمل مجوز داشته است. مثلا قبلا با وضو بوده است حالا شک می‌کند که وضو دارد یا نه. طبیعتا استصحاب به او کمک می‌کند. با استصحاب بقاء وضوی خود، وارد نماز می‌شود. وسط نماز مثلا اگر شک کند که وضوداشته یا نه به استصحاب عمل می‌کند. در اثناء نماز، عمل به قاعده تجاوز می‌کند. بعد از نماز شک می‌کند که آیا وضو داشته یا نه، استصحاب را جاری می‌کند. منتهی علیرغم اینکه چنین شکی داشت جایز بود ورود به نماز. بعد از اتمام نماز استصحاب زایل می‌شود. و منقلب می ‌شود به شک ساری. مثلا بعد از نماز شک می‌کند که اصلا وضو گرفته بود یا نه. این شک کار را خراب می‌کند. شک سرایت می‌کند و می‌رود به سراغ اصل یقین و یقین متضرر می‌شود.

آیا این نماز درست است؟ قاعده فراغ الان مفید است؟ نه. جاری نیست. زیرا شک باید ممحض شود در این حالت که در صدد اتیان عملی هستیم که «ماتی به» انطباق پیدا کند با مامور به. ولی شک ما در اینجا ممحض در این نیست. یعنی در واقع این استصحاب غلط بوده است. و نماز بدون احراز شرط طهارت خوانده شده است. مصلي در اینجا غفلت و سهوی از یک جزء نداشته است. مثال دوم: دو نفر را که عادل می‌دانستیم شهادت دادند که وضو گرفته‌ام (بینه مقبوله). بعد فهمیدیم که اینها فاسق هستند. پس دخول در نماز مستند هست به تخیل بینه نه بینه شرعیه مقبوله واقعیه.

 

صورت خامسه سیاتی ان‌شاء الله.

**************