الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه دوم درس اخلاق استاد فاطمی حفظه الله
تاریخ: پنجشنبه ۲۷ شهریور سال ۱۳۹۹
[کلاس غیرحضوری]
آیه ۸۴ سوره مریم خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله است و بیانگر این مطلب است که همه انسانها عمر و اجلی دارند و قرار نیست کیفر الهی در همین دنیا شامل حالشان شود از اینرو اگر در برابر دعوت تو سرکشی میکنند: «فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا؛ بر [شکست و هلاکت] آنان شتاب مکن، ما [همه اعمال و رفتار حتی لحظات عمرشان را] به دقت شماره می کنیم [تا مهلتشان تمام شود و به کیفر آنچه همواره مرتکب می شدند، برسند.]». ﴿مریم/٨٤﴾
مراد از شمارش در نعد لهم عدا چیست؟ مرحوم علامه طباطبایی روایتی به نقل از کافی بیان میکند: محمد بن يحيى، عن الحسين بن إسحاق، عن علي بن مهزيار، عن علي بن إسماعيل الميثمي، عن عبد الاعلى مولى آل سام قال: «قلت لأبي عبد الله (عليه السلام): قول الله عز وجل: ” إنما نعد لهم عدا؟ قال: ما هو عندك؟ قلت: عدد الأيام، قال: إن الآباء والأمهات يحصون ذلك، لا ولكنه عدد الأنفاس (تعداد نَفَسها)». (الکافی، ج۳، ص۲۵۹، ح۳۳).
خداوند تعداد نفسهایی را که به انسان نعمت داده میشمارد و در آخرت از آنها سؤال میکند که چگونه عمر و زندگی خودش را سپری کرده؛ آیا در خدمت رذیلتها بوده یا فضیلتها؟ هر نفسی قدمی است به سوی سرنوشت محتوم یعنی مرگ. امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه میفرماید: «نفس المرء خطاه إلی أجله». هر نفسی، قدمی است به سوی مرگ.
با پیشرفت علم تا حدودی میدانیم که چه تعداد نفس میکشیم. بر طبق آخرین آمار علم پزشکی انسان در هر روز ۲۳۰۴۰ بار نفس میکشد. اگر رگها و مویرگهای بدن انسان را مانند یک طناب در موازات هم قرار دهند بیشتر از ۱۰۰۰ کیلومتر میشود و قلب انسان در هر روز ۱۱۵۲۰۰ مرتبه تپش دارد. تقریباً ۵/۱ میلیون بشکه خون در طول عمر متوسط قلب انسان پمپاژ میکند. ۳۲ تریلیون سلول زنده در بدن انسان است و در وجود او حداقل ۶ لیتر خون و ۴۲ میلیون رگ خونی وجود دارد. اینها شگفتیهایی است که در وجود انسان است و همه اینها خصوصاً تعداد نفسهای او در انسان شمارش میشود. در همین راستا مرحوم علامه طباطبایی روایت دیگری به نقل از درالمنثور میفرماید: «أخرج عبد بن حميد عن أبي جعفر محمد بن علي: في قوله: «إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا» قال: كل شيء حتى النفس.» (المیزان، ج۱۴، ص۱۱۳). از همه ابعاد زندگی انسان سوال میشود حتی نفس او. مرحوم علامه این روایت را شاملترین روایت نسبت به همه ابعاد زندگی انسان میداند: «و هي أشمل الروايات و لا يبعد أن يستفاد منها أن ذكر النفس في الروايات من قبيل ذكر المثال»(المیزان، ج۱۴، ص۱۱۳).
امیرالمؤمنین علیه السلام در وصیت لحظات آخر عمرش به حسنین علیهما السلام فرمود: «قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْر (برای ریاکاری و منت به دیگران نباشد)» (نهجالبلاغه، ص۴۲۱، نامه ۴۷). چه سخنی میگوییم؟ چه میکنیم؟ عملمان برای چه است؟ با که هستیم؟ کنار ظالم هستیم یا در مقابل او؟ در ادامه حضرت فرمودند: «وکونا للظالمین خصما و للمظلوم عونا».
عاقبت به خیری انسان دست خودش است. مراقب باشیم غفلت نکنیم زیرا چه بسا لحظهای غفلت باعث شقاوت ما شود. امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا افراد زیادی را ملاقات کرد و از آنها خواست که به یاری او بشتابند، اما برخی با ایشان همراه نشدند و همین غفلت باعث شد که تا پایان عمرشان در ندامت و پشیمانی باشند.
سامری یکی از افراد خوشنام بنیاسرائیل بود ولی با یک مختصر تأخیر حضرت موسی علیه السلام در بازگشت از میقات، عاقبت به شر شد و مجسمهای درست کرد و نزدیک به ۷۰ هزار انسانی که تازه هدایت شده بودند، به انحراف کشید. در نهایت حضرت موسی علیه السلام وقتی از او پرسید: «قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ» (طه/۹۵) در پاسخ گفت: «قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي» (طه/۹۶). سامری دلیل انحرافش را نفس مُسَوِّله بیان میکند و آن نفسی است که کار زشت را تزیین میکند و زیبا نشان میدهد.انسان علاوه بر این، نفس لوامه و نفس مطمئنه نیز دارد. نفس لوامه نفسی است که انسان را هنگام ارتکاب گناه ملامت و سرزنش میکند و او را دچار عذاب وجدان میکند. بالاتر از آن نفس مطمئنه است و آن نفسی است که جز از طریق یاد خدا آرام نمیشود.
امام حسین علیه السلام در لحظات آخر هنگامی که میخواست از امام سجاد علیه السلام خداحافظی کند فرمود: قل الحق ولو کان مرّا ایاک و الظلم مَن لایجد علیک ناصباً إلا الله؛ بر حذر میدارم تو را که مبادا بر مظلومی ظلم کنی که طنابی جز خدا ندارد.
در ادامه حضرت موسی علیه السلام میفرماید: قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَىٰ إِلَٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا (طه/۹۷).
حضرت موسی علیه السلام او را تبعید کرد. زیرا کسی که انحراف فرهنگی، فکری و عقیدتی در جامعه ایجاد میکند نباید او را آزاد گذاشت. البته در روایاتی آمده است که حضرت موسی علیه السلام قصد داشت او را بکشد اما وحی آمد که او آدمی سخی است و او را زنده بگذار. بنابراین او را از جامعه دور کرد. در برخی از نقلها است که او دچار مرضی مسری شد که هیچکس نمیتوانست به او نزدیک شود؛ یا دچار مرض روحی و وسواس شد به نحوی که کسی نمیتوانست به او نزدیک شود. در هر حالت به زندگی انفرادی مجبور شد.
یا بلعم باعورا فردی مستجاب الدعوه بود اما در نهایت عاقبت به شر شد. بنابراین باید بسیار مراقب باشیم. از آیات زیادی به دست میآید که سرنوشت انسان به دست خودش است؛ لذا انسان باید بسیار دقت کند.
مقابل این افراد شقی، افرادی هم وجود دارند که در یک لحظه به راه حق برگشتند و عاقبت به خیر شدند مانند برخی از شهدای کربلا از جمله حر و وهب. در داستان حضرت موسی علیه السلام نیز علاوه بر عاقبت به شری، افرادی را میبینیم که عاقبت به خیر شدند؛ ماننده ساحرانی که فرعون برای مبارزه با حضرت موسی علیه السلام جمع کرد. فرعون به آنها گفت اگر پیروز شوید از مقربین ما خواهید بود. کسی که از مقربان یک پادشاه ستمگر قرار گیرد، از تمام مواهب مادی و جسمانی بهرهمند میشود. در حالی که کسی که از مقربین اولیای الهی قرار گیرد چنین نخواهد بود و چه بسا از نظر دنیایی برای او دردسرساز خواهد شد. ساحران در برابر حضرت موسی علیه السلام قرار گرفتند؛ اما زمانی که حق برایشان روشن شد، حق را پذیرفتند و جاه و مال و مقام و راحتی را بهراحتی زیرپا گذاشتند و گفتند: «آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى» (طه/۷۰).
فرعون آنها را تهدید کرد و گفت: «قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ ءَاذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِى عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكمُ مِّنْ خِلَافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فىِ جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَ أَبْقَى» (طه/۷۱).
آنها جواب دادند: «قَالُواْ لَن نُّؤْثِرَكَ عَلىَ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَتِ وَ الَّذِى فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضىِ هَاذِهِ الحيَوةَ الدُّنْيَا» (طه/۷۲). ابدا تو را مقدم بر نشانههای حق نخواهیم کرد. هر حکمی میخواهی انجام بده، نهایتش آن است که به عمر دنیایی من پایان میدهی در حالی که ما ایمان آوردهایم به پروردگارمان: «إِنَّا ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَ مَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَيرٌ وَ أَبْقَی» (طه/۷۳). نتیجه این ایمان ما آن است که خداوند گناهان و خطاهای ما را ببخشد که یکی از این خطاهای ما سحرهایی است که انجام دادهایم.
امام سجاد علیه السلام میفرماید: «اللهم طهر قلبی من النفاق و عملی من الریاء و لسانی من الکذب و عینی من الخیانة»؛ در جای دیگری میفرماید: «اللهم اخرج حب الدنیا من قلبی». حب دنیا یعنی حب جاه، شهوت و مقام و ریشه بسیاری از رذائل مانند حسد، کینه، حرص و… حب دنیا است. اگر مانند امیرالمؤمنین علیه السلام دنیا را ببینیم به این رذائل گرفتار نمیشویم: «وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِي عَيْنِي مِنْ عِرَاقِ [عُرَاقِ] خِنْزِيرٍ فِي يَدِ مَجْذُوم؛ دنیا در چشم من از استخوان خوکی در دست شخص جذامی پستتر است» (نهجالبلاغه، ص۵۱۰، حکمت ۲۳۳).