الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه ۴۵ درس خارج اصول استاد فاطمی حفظه الله
تاریخ: سه شنبه ۲۷ آبان سال ۱۳۹۹
[کلاس غیرحضوری]
تهیه و تنظیم: محمد صالح قفائی
جلسه ۴۵ درس خارج اصول (۲۷/۰۸/۹۹)
مقدّمهٔ سوم: آیا مدلول، منحصر در منطوق و مفهوم است؟
ظاهر کلمات علماء: مدلولها، منحصر در منطوق و مفهوم هستند. یک کلمه یا کلامی اگر بخواهد بر چیزی دلالت کند، یا منطوق است یا مفهوم، و لا ثالث لهما. مراد از منطوق همانطور که قبلاً ذکر شد، «ما نطق به المتکلم» است و در منطوق، کلمه یا کلام، آینهٔ معنا است. مثلاً منطوق در «الشمس طالعة»، خود همین چیزی است که تلفظ شده است که البته منحصر در دلالت مطابقیّه و تضمنیّه است، به این اعتبار که مجموع آن چیزی که تلفظ شده است، دلالت مطابقیّه میشود و دلالت تضمنیّه آن است که هر جزء، به جزئی دلالت کند؛ مثل اینکه شمس، دلالت بر شیء نورانی میکند و طالعة هم بر طلوع کردن آن دلالت می کند. و مراد از مفهوم، همان دلالت التزامیّه است، یعنی لازمهٔ معنا است که در این مثال، لازمهٔ معنا این است که «النّهارُ موجودٌ» و فرقی وجود ندارد که این لازمه، لازمهٔ مفرد باشد یا لازمهٔ جمله. بله، ظاهر کلام منطقیون این است که در تقسیم دلالت به دلالت مطابقی و تضمنی و التزامی، از خصوصیّات کلمات مفرده استفاده شده است؛ اما اصولیون تعمیم داده اند و گفته اند که تفاوتی ندارد که کلمهٔ مفرد باشد یا جمله باشد. نظیر این مسئله در تقسیم لازمهٔ معنا (دلالت التزامی) آمده است: لازم یا بیّن است یا غیر بیّن و هر کدام بالمعنی الأخص و بالمعنی الأعم. یعنی لازم، به چهار قسم تقسیم بندی میشود:
۱- بیّن بالمعنی الأخص: به مجرد تصور ملزوم، لازم تصور شود. مثلاً با شنیدن اعمیٰ (کور)، بصر (چشم) به ذهن انسان میآید.
۲- بیّن بالمعنی الأعم: به مجرد تصور لازم و ملزوم و نسبت بینهما، لزوم بینهما مورد قطع و جزم واقع شود. مثل زوجیت نسبت به اربعه که به مجرد تصور اربعه حاصل نمیشود، بلکه باید اربعه به همراه زوجیت تصور شود تا ذهن دریابد که عدد چهار از کنار قرار گرفتن دو عدد دو، بوجود آمده است.
۳- غیر بیّن بالمعنی الأخص: مجرد تصور ملزوم، در تصور لازم کفایت نمیکند و نیاز به فکر واستدلال بیشتری است.
۴- غیر بیّن بالامعنی الأعم: غیر از تصور ملزوم و لازم و نسبت بینهما، برای روشن شدن آن باید برهان اقامه شود. مثلا آیا عالم حادث است؟ در اینجا اگر عالم و حدوث و نسبت آن با عالم هم تصور شود، باز هم برای انسان جزم حاصل نمیشود که آیا عالم حادث است یا نه، و نیاز به برهان وجود دارد.
در این مسئله هم منطقیون میگویند که فقط مفرد است که به این چهار قسم تقسیم میشود. ولی اصولیون میگویند در لوازم کلام و جملات هم این تقسیم بندی وجود دارد.
پس روشن شد که مدلول، یا منطوق است یا مفهوم و قسم سومی وجود ندارد.
اشکال: یک مدلول دیگری هم به نام مدلول سیاقیّه وجود دارد. مدلول سیاقیّه، مدلول منطوق و یا مفهوم است یا مدلول هیچکدام نیست؟ اگر گفته شود که دلالت سیاقیّه، مدلول منطوق یا مفهوم است، اشکال مستشکل وارد نیست و باز هم میتوان گفت که مدلول یا منطوق است یا مفهوم؛ اما اگر بگوئیم جزء منطوق یا مفهوم نیست، اشکال مستشکل وارد است.
مرحوم آیت الله بروجردی (ره): دلالات سیاقیّه، جزء همان دلالات منطوقیّه است؛ چون منطوق تقسیم میشود به صریح و غیر صریح. غیر صریح آن است که لفظ به آن دلالت میکند اما به دلالت اقتضاء یا اشاره یا تنبیه.
آنچه که لفظ بر آن دلالت میکند، اگر مقصود متکلم نباشد به آن دلالت اشاره میگویند؛ مثلاً اگر دو آیهٔ «وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ»[۱] و آیهٔ «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ كُرْهًا وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا»[۲] را کنار هم بگذاریم، اقل الحمل که شش ماه است، فهمیده میشود.
ولی گاهی مقصود متکلم است، مثلا «وَسْئَلِ الْقَرْیَةَ»[۳] چون سؤال کردن از قریه امکان ندارد، از دلالت اقتضاء معلوم میشود که مقصود، سؤال از اهل قریه است.
و چنانچه حکمی که در جمله وجود دارد، علیّت به همراه آن باشد، پس با دلالت ایماء و تنبیه به آن حکم دلالت میشود؛ مثلا سائلی از امام سؤال میکند که: در روز ماه رمضان با همسرم نزدیکی کردهام و به او جواب داده میشود که: باید کفّاره بدهی. در اینجا با کنار هم قرار دادن سؤال و جواب، به این نتیجه میرسیم که علّت کفّاره، نزدیکی است.
همه این دلالتهایی(اقتضاء، اشاره و تنبیه) که از سیاق کلمات فهمیده میشود را میتوان از دلالتهای التزامی و مفهوم محسوب کرد؛ چون جمیع این دلالتها (چه مقصود متکلم باشند چه نباشند) از لوازم معنا هستند.
مرحوم محقق نائینی (ره): فقط لازم بیّن بالمعنی الأخص، مفهوم است و موارد دیگر نه مفهوم هستند و نه منطوق.
نکته: در لفظ مفهوم دو اصطلاح وجود دارد، یک اصلاح عام و آن اینکه تمام مدلول های التزامیه چه برای مفرد و چه برای جمله را در اصطلاح مفهوم میگویند و یک اصطلاح خاص و آن اینکه در کنار موضوع یک قیدی باشد که با وجود قید، حکم موجود باشد و با از بین رفتن قید، حکم هم مرتفع شود که این مفهموم مورد بحث ما است؛ مثل «اگر زید عادل است به او اقتداء کن» که در صورت وجود عدالت اقتداء جایز و در صورت نبود عدالت، اقتداء جایز نیست.
[۱] سوره بقره، آیه ۲۳۳ (ترجمه: مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر میدهند. این برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند)
[۲] سوره احقاف، آیه ۱۵ (ترجمه: ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی بر زمین میگذارد و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است)
[۳] سوره یوسف، آیه ۸۲