الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه ۵۱ درس خارج اصول استاد فاطمی حفظه الله
تاریخ: چهارشنبه ۵ آذر سال ۱۳۹۹
[کلاس غیرحضوری]
تهیه و تنظیم: محمد صالح قفائی
جلسه ۵۱ درس خارج اصول (۰۵/۰۹/۹۹)
روش سوم (دلیل پنجم): مقتضای اطلاق شرط این است که این شرط منحصر به فرد، علت برای جزاء است. این روش در حقیقت، تلفیقی از روش اول و دوم است. علت دو قسم است: یکی علت منحصر که چه چیز دیگری باشد چه نباشد، تأثیر گذار است (یؤثر مطلقا) و دیگری علت غیر منحصر که اگر همراه آن چیز دیگری نباشد، مستقلاً تأثیر گذار است. مثل واجب تعییینی و تخییری؛ اگر متکلم در بیان واجب، به یک واجب بسنده کند، این یعنی اینکه آن واجب، مطلقاً واجب است که میشود واجب تعیینی؛ اما در تأخیری باید واجب دیگر و عدل دیگر هم آورده شود. همانطور که در واجب، اگر متکلم یک واجب را بگوید و ساکت شود و عدل دیگری برای آن نیاورد و ما شک کنیم که این واجب تعیینی است یا تخییری، میگوئیم که واجب تعیینی است، در مانحن فیه هم اگر یک علت را متکلم در مقام بیان بگوید و جزاء را مترتب بر شرط کند، در اینجا اگر شک کنیم که این علت، علت منحصر به فرد است یا نه، میگوئیم که علت منحصره است. چون اگر منحصره نبود، باید علت دیگر بیان میشد. اگر گفته شود «إن سلّم زید فأکرمه»، سلام کردن را حمل میکنیم بر علت منحصره برای وجوب اکرام؛ چون اگر علاوه بر سلام کردن، علت دیگری برای وجوب اکرام وجود داشت، متکلم باید آن را بیان میکرد، چون متکلم در مقام بیان است.
اشکال مرحوم آخوند به روش سوم: قیاس مانحن فیه با واجب تعیینی و تخییری، قیاس مع الفارق است؛ چون تعیین و تخییر، دو صفت داخلی در ماهیت واجب تعیینی و تخییری هستند. تعیین و تخییر، دو فصل جدا کننده برای واجب تعیینی از واجب تخییری است، یعنی واجب تعیینی و تخییری، دو نوع از واجب هستند. واجب تعیینی، واجبی است که در هر صورت واجب است، چه لنگهٔ دیگر برای آن آورده شود چه نشود؛ مثل نماز که مکلف چه روزه بگیرد چه روزه نگیرد، نماز برای او واجب است. بنابراین نوع واجب تعیینی با نوع واجب تخییری، با هم فرق دارند؛ اما در علت منحصره و غیر منحصره، این چنین نیست. چون منحصره بودن یا نبودن، در ماهیت علت داخل نیست؛ چون علت در هر صورت در معلول تأثیر گذار است چه علت منحصره باشد چه علت غیر منحصره. بله منحصر و غیر منحصر بودن، از مشخصات خارجیه علت است؛ مثل انسان سفید پوست و سیاه پوست که این سفید و سیاه پوست بودن، نوع انسان را تغییر نمیدهند. چون تعیین و تخییر دو صفت داخل در ماهیت واجب است، اگر مولی در مقام بیان باشد و تعیینی و تخییری بودن را روشن نکند، اجمال و اهمال گویی پیش میآید اما در علت منحصره و غیر منحصره چون منحصر بودن و منحصر نبودن، داخل در ماهیت علت نیست، هر چند مولی در مقام بیان هم باشد، اجمال و اهمال گویی پیش نمیآید.
نظر استاد (حفظه الله): تفاوتی که مرحوم آخوند (ره) بیان کردند، روشن نیست و در عین حال این دو در مقام ثبوت و اثبات اشتراک دارند و هر دو نیاز به قید دارند تا قسم تبدیل به مقسم نشود.