الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه ۶۰ درس خارج اصول استاد فاطمی حفظه الله
تاریخ: سه شنبه ۱۸ آذر سال ۱۳۹۹
[کلاس غیرحضوری]
تهیه و تنظیم: محمد صالح قفائی
جلسه ۶۰ درس خارج اصول (۱۸/۰۹/۹۹)
راه حل سوم[۱] : هیچکدام از دو قضیه دلالت بر مفهوم نمیکند و فقط دلالت بر منطوق میکنند و ماورای منطوق، بر چیزی دلالت نمیکنند تا بگوئیم تعارض پیش میآید. به نظر مرحوم آخوند این راه حل، راه خوبی است و عرف هم با این راه حل، مساعدت میکند.
اشکال این راه حل: در اینجا راه حل مشکل بیان نشده است؛ بلکه فرار از مشکل است، چون فرض ما در صورت مفهوم داشتن آن دو قضیه و وجود تعارض است. علاوه بر این، راه حل مستقلی نیست؛ بلکه همان راه حل اولی (مفهوم هر یک را با منطوق دیگری، تخصیص بزنیم) است که قبلاً بیان شد.
راه حل چهارم[۲] : بگوئیم که در اینجا نه خفای جدران سبب وجوب قصر است، نه خفای اذان؛ بلکه یک قدر جامعی (دور شدن از وطن) است که آن شرط وجوب قصر است اما آن، قدر جامع، مشترک بین خفای جدران و خفای اذان است. پس میزان در وجوب قصر، خفای اذان یا خفای جدران بما هو هو نیست؛ بلکه میزان در وجوب قصر، دور شدن از وطن است به مقداری که خفای اذان و خفای جدران محقق شود. پس خفای اذان و جدران، علامت آن موضوع اصلی (یعنی دور شدن به مقداری خاص از وطن) است. پس خفای اذان و خفای جدران، دو راه هستند برای نشان دادن موضوع وگرنه خودشان موضوعیت ندارند. به نظر مرحوم آخوند این راه حل هم، راه خوبی است و عقل این وجه را تعیین میکند. مرحوم آخوند دو دلیل میآورد تا اثبات کند که قدر جامع، موجب قصر میشود و خفای اذان و خفای جدران، موضوعیت ندارند:
۱- اگر وحدت معلول باشد، علل متعدده بما هی هی، نمیتوانند سبب معلول واحد باشند، بلکه وحدت معلول که وجوب قصر است، کشف میکند از وحدت علت؛ چون ممتنع است بدون قدر جامع داشتن، واحد از کثیر صادر شود (الواحد لا یصدر الا عن الواحد).
اشکال این دلیل: اولاً ولو اینکه قاعده «الواحد لا یصدر الا عن الواحد» را بپذیریم، در امور تکوینیه جاری است، نه در امور اعتباریه و تشریعیه. ثانیاً در امور تکوینیه هم آن واحد بسیطی که کثرت در آن نباشد (مثل عقل اول بنابراین که وجود بدون ماهیت باشد) از خداوند بسیطی که هیچ جزئیت در آن نیست، صادر شده است و این مسئله هیچ ربطی به وجوب اعتباری نوعی (مثل وجوب قصر) ندارد.
۲- شارع برای افطار کردن در ماه رمضان و برای قصر خواندن نماز چهار رکعتی در شهر، بهخاطر حفظ کرامت روزه و کرامت نمازهای چهار رکعتی بین أهل و عیال، اجازه نداده است (هرچند که قصد مسافرت داشته باشد ولی تا وقتیکه در شهر است برای حفظ کرامت اهل و عیال، نباید جلوی آنها افطار یا روزهخواری کند) وگرنه زمانی که مسافر از شهر به یک اندازهای دور شود که اذان شنیده نشود و دیوار آن شهر دیده نشود، شارع به او اجازه داده است که افطار کند یا نمازش را قصر بخواند.
اشکال این دلیل: اگر دور بودن از شهر ملاک است، خفای اذان و جدران باهم خیلی فرق دارند؛ چون خفاء اذان، خیلی زودتر از خفای جدران حاصل میشود. چگونه دو علامت برای یک چیز گذاشته شده است با اینکه فرق فاحشی بین این دو علامت وجود دارد؟!
جواب اشکال: آنچه که علامت دور شدن است، خفای بیوت و جدران نیست؛ بلکه خفای خود مسافر است (چنانکه در روایت هم است) و خفای خود مسافر طریق است که در این صورت، این دو علامت (یعنی خفای اذان و خفای جدران) خیلی نزدیک به هم هستند؛ منتها چون خفای مسافر از بیوت و جدران برای مسافر معلوم نیست، خفای بیوت و جدران برای مسافر، طریق بر طریق در نظر گرفته شده است.
______________
[۱] أنه إذا تعدد الشرط مثل إذا خفي الأذان فقصر و إذا خفي الجدران فقصر فبناء على ظهور الجملة الشرطية في المفهوم لا بد من التصرف و رفع اليد عن الظهور… و إما برفع اليد عن المفهوم فيهما فلا دلالة لهما على عدم مدخلية شيء آخر في الجزاء بخلاف الوجه الأول فإن فيهما الدلالة على ذلك… و لعل العرف يساعد على الوجه الثاني
[۲] أنه إذا تعدد الشرط مثل إذا خفي الأذان فقصر و إذا خفي الجدران فقصر فبناء على ظهور الجملة الشرطية في المفهوم لا بد من التصرف و رفع اليد عن الظهور… و إما بجعل الشرط هو القدر المشترك بينهما بأن يكون تعدد الشرط قرينة على أن الشرط في كل منهما ليس بعنوانه الخاص بل بما هو مصداق لما يعمهما من العنوان… كما أن العقل ربما يعين هذا الوجه.