سید احمد فاطمی

جلسه ۶۲ درس خارج فقه استاد فاطمی ۲۲ آذر ۱۳۹۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

جلسه ۶۲ درس خارج فقه استاد فاطمی حفظه الله

تاریخ: شنبه ۲۲ آذر سال ۱۳۹۹

[کلاس غیرحضوری]

 

درس خارج فقه:

🔸 ادامه بررسی تنبیهات قاعده تقیه

🔸 موارد حرمت تقیه در روایات مثل اینکه تقیه کردن سبب نابودی اسلام شود

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

تقریر خارج فقه استاد فاطمیحفظه اللّه

تقریر کننده: حسن جودی حاجی محمودلو

جلسه ۶۲       ۲۲/۹/۹۹

تنبیه نهم:

قبلا گفتیم که تقیه به احکام خمسه تقسیم می شود. و ضابطه کلی این بود که تقیه در مواردی است که بحث اهم و مهم مطرح است. لذا اگر چیز مهمتری از حکمی که بر عهده ی ماست وجود داشته باشد و با انجام ندادن آن چیز اهم جان، عرض و مال مسلمانی در خطر قرار بگیرد، تقیه واجب خواهد بود. البته در مواردی نیز تقیه کردن حرام شده و جائز نخواهد بود.

موارد حرمت تقیه

در روایات مواردی که در تقیه حرام بوده و جائز نمی باشد مورد بحث و توجه قرار گرفته است؛

یکی از آن موارد این است که تقیه کردن موجب فساد دین و یا از بین رفتن اساس (ارکان) دین و تقویت کفر و نفاق شود؛ حفظ اساس دین در نزد شارع از حفظ اعراض و نفوس مهم تر می باشد. زیرا برای حفظ و ترویج دین حکم جهاد داده شده و در این جهادها اشخاص فراوانی به شهادت رسیده اند. حال اگر با تقیه کردن اسلام در معرض نابودی قرار بگیرد قطعا چنین تقیه ای جائز نخواهد بود. به این دلیل که عقل همیشه جانب اهم را بر مهم ترجیح می دهد.

مرحوم حرّ عاملی در کتاب شریف وسائل الشیعة باب ۲۵ روایات مختلفی را از اصول کافی، تهذیب الاحکام و سایر کتب اربعه نقل نموده است. از جمله ی روایات، چند روایت ذیل است:

روایت اول: وَ عَنْهُ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي حَدِيثٍ‏ أَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَظْهَرَ الْإِيمَانَ ثُمَّ ظَهَرَ مِنْهُ مَا يَدُلُّ عَلَى نَقْضِهِ خَرَجَ مِمَّا وَصَفَ وَ أَظْهَرَ وَ كَانَ لَهُ نَاقِضاً إِلَّا أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّهُ إِنَّمَا عَمِلَ ذَلِكَ تَقِيَّةً وَ مَعَ ذَلِكَ يُنْظَرُ فِيهِ فَإِنْ كَانَ لَيْسَ مِمَّا يُمْكِنُ أَنْ تَكُونَ التَّقِيَّةُ فِي مِثْلِهِ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ ذَلِكَ لِأَنَّ لِلتَّقِيَّةِ مَوَاضِعَ مَنْ أَزَالَهَا عَنْ مَوَاضِعِهَا لَمْ تَسْتَقِمْ لَهُ وَ تَفْسِيرُ مَا يُتَّقَى مِثْلُ أَنْ يَكُونَ قَوْمُ سَوْءٍ ظَاهِرُ حُكْمِهِمْ وَ فِعْلِهِمْ عَلَى غَيْرِ حُكْمِ الْحَقِّ وَ فِعْلِهِ فَكُلُّ شَيْ‏ءٍ يَعْمَلُ الْمُؤْمِنُ بَيْنَهُمْ لِمَكَانِ التَّقِيَّةِ مِمَّا لَا يُؤَدِّي إِلَى الْفَسَادِ فِي الدِّينِ فَإِنَّهُ جَائِزٌ.[۱]

مومن وقتی اظهار ایمان کرد. سپس از این مومن چیزی که دلالت بر نقض ایمان کند ظاهر شود. در این صورت از آن وصف ایمانی خارج می شود مگر اینکه ادعا کند که آن کارها را بخاطر تقیه انجام داده است. با این وصف باید به عملکرد او نگاه کنیم. اگر عمل او از چیزهایی باشد که امکان تقیه در آن نیست، از او پذیرفته نمی شود. زیرا این طور نیست که هر عمل شرک آلودی را به بهانه ی تقیه بتوان انجام داد بلکه تقیه مواضع مناسب خود را دارد. هر کسی تقیه را از مواضع آن خارج کند، تقیه ی او پذیرفتنی نیست؛ سپس حضرت مواضع تقیه را تفسیر می کنند. مثل اینکه قوم بدکاری وجود دارد که فعل آنها رایج بوده و ما توان ایستادگی در برابر آنها را نداریم، و حکم و فعل آنها خلاف حق است. در اینجا هر عملی را که مومن بین این قوم سوء بخاطر تقیه انجام دهد اگر منجر به فساد دین نباشد جائز خواهد بود.

مفهوم این جمله این است که اگر تقیه کردن منجر به فساد دین باشد، جائز نخواهد بود. و مثال خیلی روشن آن قیام امام حسین علیه السلام می باشد. حضرت حرکتی کردند که در آن کشته شدن و تعرض به خیمه گاه ایشان و… بود. اما چون بنابر فرمایش حضرت، امت به کسی مثل یزید مبتلا شده بود که حلال و حرام، علنا برای او مهم نبود، باید قیام می کردند. و اگر حضرت قیام نمی کردند اساس اسلام از بین می رفت.

روایت دوم: مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْكَشِّيُّ فِي كِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ نَصْرِ بْنِ الصَّبَّاحِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَزِيدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيِ‏ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ‏ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْهَمَذَانِيِ‏ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام وَ عِنْدَهُ الْكُمَيْتُ بْنُ زَيْدٍ- فَقَالَ لِلْكُمَيْتِ أَنْتَ الَّذِي تَقُولُ‏

فَالْآنَ صِرْتُ إِلَى أُمَيَّةَ وَ الْأُمُورُ لَهَا مَصَايِرُ

قَالَ قُلْتُ: ذَاكَ وَ اللَّهِ مَا رَجَعْتُ عَنْ إِيمَانِي وَ إِنِّي لَكُمْ لَمُوَالٍ وَ لِعَدُوِّكُمْ لَقَالٍ وَ لَكِنِّي قُلْتُهُ عَلَى التَّقِيَّةِ قَالَ أَمَا لَئِنْ قُلْتَ ذَلِكَ إِنَّ التَّقِيَّةَ تَجُوزُ فِي شُرْبِ الْخَمْرِ.[۲]

یکی از اشخاصی که در زمان امام کاظم و امام صادق علیهما السلام مطرح بود شخصی به نام کمیت بود. ایشان از شاعران ولائی بودند. درست ابن ابی منصور می گوید من در محضر امام کاظم علیه السلام بودم و این شاعر معروف نیز نزد حضرت بود. حضرت با نوعی عتاب و سرزنش به کمیت فرمودند که آیا تو چنین شعری درباره ی بنی امیه گفته ای که من بنی امیه ای شدم و رتق و فتق امور به سمت اینهاست و من هم اینها را پذیرفته ام؟ کمیت گفت: بله من این چنین گفته ام ولی همچنان به شما ایمان داشته و از شیعیان شما هستم. و دشمن دشمنان شما بوده و به شما ارادت دارم. لکن آن شعر را بخاطر تقیه گفته ام. حضرت قانع نشد و فرمود: بخاطر تقیه این را گفتی؟ آیا اگر شرب خمر بخاطر تقیه لازم باشد، شما شرب خمر می کنی؟!

بحث ما در این روایت درباره ی این است که حضرت به شعری که کمیت درباره ی بنی امیه سروده و آنها را مدح کرده است، اعتراض می کند. زیرا از شعر او چنین به ذهن می رسد که او به بنی امیه ملحق شده است. مشاهده می شود که با وجود موقعیت کمیت در نزد شیعه، چنین شعر گفتنی هر چند بخاطر تقیه بوده است، اما مورد اعتراض امام علیه السلام قرار می گیرد. حضرت می خواهد بفرماید که این چنین مدح عالی درباره ی بنی امیه که از حکام جور هستند امکان دارد در جامعه رواج بیابد. لذا شما هرچند مجاز به تقیه کردن هستید اما کیفیت تقیه کردن شما نباید عامل تقویت کفر و شرک و نفاقِ حکومت جائری که منصب خلافت اهل بیت علیهم السلام را غصب کرده اند باشد.

بنابراین وقتی یک بیت شعر گفتن مورد عتاب حضرت قرار می گیرد شخص نمی تواند جمله ای را به زبان بیاورد که موجب تقویت کفر و تضعیف اسلام شود.

روایت سوم: أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الطَّبْرِسِيُّ فِي الْإِحْتِجَاجِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيِّ علیه السلام فِي حَدِيثٍ‏ أَنَّ الرِّضَا علیه السلام جَفَا[۳] جَمَاعَةً مِنَ الشِّيعَةِ وَ حَجَبَهُمْ فَقَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا هَذَا الْجَفَاءُ الْعَظِيمُ وَ الِاسْتِخْفَافُ بَعْدَ الْحِجَابِ الصَّعْبِ قَالَ لِدَعْوَاكُمْ أَنَّكُمْ شِيعَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ أَنْتُمْ فِي أَكْثَرِ أَعْمَالِكُمْ مُخَالِفُونَ وَ مُقَصِّرُونَ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْفَرَائِضِ وَ تَتَهَاوَنُونَ بِعَظِيمِ حُقُوقِ إِخْوَانِكُمْ فِي اللَّهِ وَ تَتَّقُونَ حَيْثُ لَا تَجِبُ التَّقِيَّةُ وَ تَتْرُكُونَ التَّقِيَّةَ حَيْثُ لَا بُدَّ مِنَ التَّقِيَّةِ.[۴]

جمعی از شیعیان از راه دوری به نزد امام رضا علیه السلام آمده بودند اما حضرت آنها را راه نمی دادند. چندبار رفتند و آمدند اما راه به جایی نبردند. بالاخره حضرت آنها را راه داد. آنها به حضرت عرض کردند: چرا چنین جفای بزرگی در حق ما کردید و ما را به سختی راه دادید؟ حضرت فرمودند: به این خاطر که شما ادعا می کنید از شیعیان امیرالمومنین علیه السلام هستید در حالیکه در اکثر اعمال خود مخالف با آن حضرت هستید. در بیشتر فرائض مقصر بوده و سهل انگاری می کنید. و به حقوق برادران دینی خود توجه نمی کنید و در جاهایی که تقیه واجب نیست تقیه می کنید اما در مواردی که باید تقیه کنید، تقیه را ترک می کنید.

هرچند این روایت صراحتا تقیه ای را که موجب فساد دین شود، بیان نکرده است. اما از این روایت استفاده می شود که قدر متیقن از «جایی که نباید تقیه کرد» جایی است که تقیه کردن منجر به فساد و سرنگونی دین شود.

روایت چهارم: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ يَعْنِي ابْنَ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ‏ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏ لَمْ‏[۵] تَبْقَ الْأَرْضُ إِلَّا وَ فِيهَا مِنَّا عَالِمٌ يَعْرِفُ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ قَالَ إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِيَّةُ لِيُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَتِ التَّقِيَّةُ الدَّمَ فَلَا تَقِيَّةَ وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ دُعِيتُمْ لِتَنْصُرُونَا لَقُلْتُمْ لَا نَفْعَلُ إِنَّمَا نَتَّقِي وَ لَكَانَتِ التَّقِيَّةُ أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنْ آبَائِكُمْ وَ أُمَّهَاتِكُمْ وَ لَوْ قَدْ قَامَ الْقَائِمُ- مَا احْتَاجَ إِلَى مُسَاءَلَتِكُمْ عَنْ ذَلِكَ وَ لَأَقَامَ فِي كَثِيرٍ مِنْكُمْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ حَدَّ اللَّهِ.[۶]

تقیه برای این قرار داده شده است که خون حفظ شود. اگر در جایی تقیه کردن منجر به ریختن خون دیگری شود، جائز نخواهد بود. بعد حضرت گلایه می کند که به خدا قسم اگر ما شما را دعوت به یاری کنیم در جواب می گویید اینجا جای تقیه است. شما تقیه را از پدران و مادران خود بیشتر دوست می دارید. یعنی تقیه را وسیله ی تنبلی و سهل انگاری نسبت به وظیفه قرار می دهید. سپس حضرت می فرماید: اگر قائم آل محمد عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف قیام کند از شما سوال و درخواست نمی کند بلکه به عنوان اهل نفاق با شما برخورد می کند.

این روایت دلالت دارد بر اینکه در جایی که دین در خطر باشد و امام بر حق طلب یاری کند، تقیه کردن حرام است. لذا بدون هیچ شک و تردید در مواردی که اساس دین در خطر قرار بگیرد، تقیه کردن حرام خواهد بود.

البته مطلب مهمی که در اینجا مطرح می شود تشخیص موقعیت تقیه در زمان غیبت است (تشخیص موقعیت تقیه در عصر پیامبر اکرم صلّ الله علیه و آله و سلّم و ائمه معصومین علیهم السلام کاملا روشن است که هر چه حضرات فرمودند بدون چون و چرا باید انجام داد). این امر در عصر غیبت، منحصرا در حیطه ی اختیار فقها می باشد. زیرا ایشان مصالح اساسی امت اسلامی را درک می کنند. پس بدون اجازه ی فقیه تقیه جائز نخواهد بود. البته در این جا نیز ممکن است بین فقها اختلاف سلیقه باشد که هر کس باید طبق وظیفه ی خود عمل نماید.

______________

[۱] وسائل الشيعة ؛ ج‏۱۶ ؛ ص۲۱۶ ؛ ح ۶

[۲] وسائل الشيعة ؛ ج‏۱۶ ؛ ص۲۱۶ ؛ ح ۷

[۳] دور کردن

[۴] وسائل الشيعة ؛ ج‏۱۶ ؛ ص۲۱۷ ؛ ح ۹

[۵] في المصدر- لن.

[۶] وسائل الشيعة ؛ ج‏۱۶ ؛ ص۲۳۴ ح۲