سید احمد فاطمی

جلسه ۶۹ درس خارج فقه استاد فاطمی ۲ دی ۱۳۹۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

جلسه ۶۹ درس خارج فقه استاد فاطمی حفظه الله

تاریخ: سه شنبه ۲ دی سال ۱۳۹۹

[کلاس غیرحضوری]

 

درس خارج فقه:

🔸 ادامه بررسی تنبیهات قاعده تقیه
🔸 تعارض روایات داله بر وجوب برائت و حرمت آن و جمع بین آنها
🔸 ترجیح تقیه و ترک تقیه در زمان های مختلف و اشخاص مختلف

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

تقریر خارج فقه استاد فاطمیحفظه اللّه

تقریر کننده: حسن جودی حاجی محمودلو

جلسه ۶۹      ۲/۱۰/۹۹

خلاصه ای از مباحث گذشته

بحث به آنجا رسید که آیا تقیه کردن در صورتی که منجر به اظهار برائت از خدواند و رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم شود، جائز خواهد بود؟ که در پاسخ گفتیم در باب ۲۹ از کتاب شریف وسائل الشیعه روایاتی داریم که اظهار کلمه ی کفر مثل سبّ انبیاء و ائمه علیهم السلام را جائز می دانند بلکه امکان دارد که بگوییم برخی از این روایات، دلالت بر وجوب نیز دارند.

اما از روایات دسته دوم چنین برداشت می شد که اظهار برائت جائز نیست، هرچند منجر به کشته شدن آن شخص شود.

لذا بین این دو دسته از روایات تعارض دیده می شود.

برای مثال در روایت اول از روایات دسته ی دوم ( در جلسه  ۶۶) گفتیم که امیرالمومنین علیه السلام به شیعیان خود فرمود: شما به زودی به سبّ کردن من دعوت می شوید! مرا سبّ کرده و جان خود را حفظ کنید. و به برائت کردن از من نیز دعوت می شوید! اگر با برائت نجستن از من، گردن خود را نیز از دست بدهید اشکالی ندارد؛ … که ظهور در عدم تقیه داشت؛ و روایات دیگری که ذکر آنها گذشت.

اما روایات دسته اول، تقیه کردن در اظهار برائت را جائز می دانستند. برای مثال در روایت چهارم (از جلسه ۶۵) مسعدة بن صدقة می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: إِنَّ النَّاسَ يَرْوُونَ أَنَّ عَلِيّاً علیه السلام قَالَ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ إِلَى سَبِّي فَسُبُّونِي ثُمَّ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَلَا تَبْرَءُوا مِنِّي؛ که حضرت در پاسخ فرمودند: چرا مردم به علی دروغ می بافند؟! ایشان فرمودند: با سبّ کردن من، جان خود را حفظ کنید اما  وقتی از شما ابراز برائت می خواهند، وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله و سلّم من متدین به دین حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم بودم و با همین دین از دنیا می روم. اما حضرت نفرمود که از من تبری نجویید. در ادامه سائل می پرسد پس نظر شما چیست؟ آیا من راه کشته شدن را انتخاب کنم و برائت نجویم؟ حضرت پاسخ می دهند: نه این چنین نیست. راه کشته شدن را انتخاب نکنید؛ شخصی که در معرض تهدید قرار می گیرد که یا کشته شود و یا اظهار برائت کند، چیزی بر عهده ی او نیست مگر آنچه که عمار بن یاسر، در زمانی که مشرکین او را مجبور به اظهار برائت کردند، انجام داد و اظهار برائت کرد در حالیکه قلب او مملو از ایمان بود…

و گفتیم که نحوه ی جمع بین این روایات این گونه است که زمان ها و مکان ها و اشخاص را از یکدیگر تفکیک کنیم.

پس روایاتی که دالّ بر عدم جواز اظهار برائت هستند اشاره به زمان هایی دارند که آثار اسلام و اهل بیت  علیهم السلام به طور جدی در معرض تهدید قرار می گیرند مثل دوران معاویه و یزید؛ اما روایاتی که دال بر جواز اظهار برائت هستند، اشاره به زمان هایی دارند که جوّ و فضای جامعه به گونه ای نبوده که منجر به محو آثار اهل بیت  علیهم السلام باشد. مثل دوران حکومت بنی العباس؛ که جور اینها مثل جور و ظلم بنی امیه نبود.

در مجموع به این رسیدیم که هم تقیه کردن جائز است و هم ترک تقیه؛ بحث دیگری که در اینجا مطرح شد، مساله رجحان تقیه کردن و یا ترک تقیه بود، که کدامیک رجحان دارد؟ در اینجا نیز گفتیم که ازمنه و اشخاص با هم تفاوت دارند. ممکن است در زمانی مثل دوران معاویه، محو آثار اسلام شدت بیشتری دارد که در این صورت ترک تقیه ارجحیت دارد. علی الخصوص نسبت به اشخاصی مثل حجر بن عدی، عبدالله یقطر، میثم تمار، رُشید هجری و… که اشخاص مطرحی بوده و به نوعی پرچمدار اسلام محسوب می شدند.

اما گاهی چنین نیست که در این صورت تقیه کردن ارجحیت خواهد داشت.

در زمان ما نیز همین مساله ادامه دارد. هرچند که مرحوم شیخ انصاری در رساله ی تقیه فرموده که ما باید در مواردی که تقیه پیش می آید به موارد منصوص، کفایت کنیم. مثلا تقیه ی مکروه، تقیه ای است که ترک تقیه و تحمل ضرر أولی از فعل آن باشد. لذا در این مورد ترک تقیه بهتر است.

استاد حفظه الله: به نظر می آید که این موارد اختصاص به زمان خاصی ندارد. بلکه در هر زمانی، فقیه یا شخصی که در حدّ فقاهت است باید وظیفه ی خود را تشخیص دهد. به این نحو که آیا تقیه کردن به نفع اسلام است یا اینکه ترک تقیه، به نفع اسلام است. یعنی نمی توان رجحان ترک تقیه را منحصر به دوران معاویه دانست.

پس بخاطر اینکه مساله تقیه از باب اهم و مهم است، در زمان ما نیز جاری است. لذا وقتی شخص در عصر غیبت با حاکم جائری روبرو شود، تشخیص رجحان تقیه یا رجحان ترک تقیه منوط به اجتهاد او می باشد. در نتیجه هر فقیهی طبق نظر خود عمل کرده و کسی حق تخطئه ی او را ندارد. البته اگر شخص به درجه ی اجتهاد نرسیده باشد نمی تواند نظری بدهد.

هرچند این بحث تکرار شد اما این تکرار بخاطر مبتلا به بودن، امری لازم بود.

تا اینجا بحثی که در رابطه با تقیه داشتیم ، از حیث تکلیف بود. به این بیان که تقیه در چه مواردی حرام و در چه مواردی واجب یا مستحب و یا مکروه خواهد بود. بحث دیگری که قبلا اجمالا به آن اشاره داشتیم ولی لازم است که تفصیلا مورد بررسی قرار دهیم، درباره ی حکم وضعی تقیه است؛ اگر عملی را بخاطر تقیه انجام دادیم و زمان تقیه سپری شد، آیا آن اعمال صحیح بوده و نیاز به اعاده و قضا ندارد یا اینکه نیاز به اعاده و قضا دارد؟