سید احمد فاطمی

جلسه ۸۲ درس خارج اصول استاد فاطمی ۱۹ بهمن ۱۳۹۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

جلسه ۸۲ درس خارج اصول استاد فاطمی حفظه الله

تاریخ: یکشنبه ۱۹ بهمن سال ۱۳۹۹

[کلاس غیرحضوری]

 

درس خارج اصول:

 

🔸 ادامه بحث مفاهیم

🔸 مفهوم حصر

🔸 ابزار پنجگانه مشهور حصر

🔸 ۱. الا الاستثنائیة

🔸 ۲. بل الاضرابیة

🔸 ۳. انّما

🔸 ۴. تقدیم ماحقه التاخیر

🔸 ۵. تعریف مسندالیه

🔸 بحث در الا استثنائیة

🔸 اقسام چهارگانه الا

🔸 ۲ دلیل بر دلالت الا استثاییه بر حصر

 

تهیه و تنظیم: محمد صالح قفائی

جلسه ۸۲ درس خارج اصول (۱۹/۱۱/۹۹)

 

مفهوم حصر:

چند چیز می‌تواند مفید حصر باشد که بعضی کلمه هستند و بعضی هیئت جمله:

  1. الّا استثنائیه
  2. کلمهٔ انّما
  3. بل اضرابیه
  4. هیئت تقدیم ما حقه التأخیر یفید الحصر
  5. تعریف مسند الیه با ال: مثلاً بگوئیم «زید هو القائم» فقط زید ایستاده است.

 

  1. الّا استثنائیه:

اولین بحث: آیا اگر از جملهٔ منفی استثناء کنیم، اثبات خواهد شد و اگر از جملهٔ مثبت استثناء کنیم، نفی خواهد شد یا اینکه نفی و اثبات از قرائن خارجیه فهمیده می‌شود؟

برای روشن شدن بحث، باید اقسام الّا را بیان کنیم:

  1. الّا برای استثناء باشد، مثل آیهٔ مبارکهٔ « فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ»[۱] هنگامی که طالوت (به فرماندهی لشکر بنی اسرائیل منصوب شد و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسیله یک نهر آب، آزمایش می‌کند؛ آنها (که به هنگام تشنگی)، از آن بنوشند، از من نیستند؛ و آنها که جز یک پیمانه با دست خود، بیشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عدهٔ کمی، همگی از آن آب نوشیدند که این الّا در فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ، الّای استثنائیه است که بحث ما هم در مورد این الّا است.
  2. صفت باشد به معنای غیر که چنین الّایی محل نزاع نیست. مثل آیه مبارکهٔ « لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا» اگر در آسمان و زمین، غیر از خدای یکتا خدایانی وجود داشت، همانا خلل و فساد در آسمان و زمین راه می‌یافت.
  3. عاطفه باشد: از لحاظ لفظ و معنا، مثل واو می‌ماند؛ مثل « لا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا» خداوند خطاب به حضرت موسی می‌فرماید: حالا که عصایت تبدیل به اژدها شد، نترس؛ آنهایی که از طرف من فرستاده شده‌اند نمی‌ترسند و کسانی که حتی ظلم کرده باشند ولی بعداً توبه کرده باشند، آنها هم نمی‌ترسند.
  4. زائده باشد: مثلاً در شعر ممکن است بکار رود.

حال در جواب به سؤال باید گفت که تقریباً اتفاق وجود دارد که اگر از جملهٔ منفی استثناء کنیم، اثبات خواهد شد یا اگر از جملهٔ مثبت استثناء کنیم، نفی خواهد شد. مثلاً «جاء القوم الّا زید» که یعنی زید نیامد و در اینجا مثبت تبدیل به منفی می‌شود یا مثلاً «ما جاء القوم الّا زید» که یعنی زید آمد و در اینجا منفی، تبدیل به مثبت شده است. [۲]

ابوحنیفه این مطلب را قبول ندارد و مرحوم شیخ می‌فرماید: چون به نظر او نهایت چیزی که از استثناء فهمیده می‌شود این است که مستثنی داخل در آن حکم ما قبل خود نیست؛ ولی اما حکم واقعی آن چیست، معلوم نیست. یعنی متکلم با گفتن «جاء القوم الّا زید» می‌خواهد بگوید که از زید خبر نمی‌دهد ولی اینکه در واقع حکم آن چیست، ممکن است که حکم آن، همان حکم قبلی باشد یا آن حکم قبلی نباشد و حکم دیگری باشد.

اینکه چرا ابوحنیفه چنین چیزی می‌گوید، چون جملاتی داریم که اگر بخواهیم استثناء از نفی را اثبات بگیریم، معنا غلط می‌شود. مثلاً در «لا صلوة الّا بطهور» یا «لا صلاة الّا بفاتحةالکتاب» در اینجا اگر استثناء از نفی اثبات باشد، معنا چنین می‌شود که نمازی نیست مگر طهور، یعنی نماز، طهور است یا نمازی نیست مگر فاتحة الکتاب که یعنی فقط فاتحة الکتاب نماز است و چنین معانی، غلط است.

رد ابوحنیفه: متبادر از الّا و لغت‌هایی که مترادف با الّا است، اگر بعد از نفی واقع شود، مفید اثبات است و اگر بعد از اثبات واقع شود، مفید نفی است. مثلاً اگر گفته شود که «از گروه فلاسفه نیامد الّا زید» معنای آن این است که زید آمده است. یا مثلاً اگر گفته شود «فلاسفه همه آمدند الّا زید» معنای آن این است که زید نیامده است.

در مورد آن مواردی که گفته شد معنا غلط می‌شود هم باید گفت که نماز همراه با سایر اجزاء و شرایط و طهارت می‌شود نماز؛ یعنی اگر اجزاء و شرایط دیگر فراهم باشد، باید طهارت هم حاصل شود تا نماز صحیح باشد نه اینکه هیچ شرایطی نباشد به‌جز طهارت و به آن طهارت بگوئیم نماز و لذا شارع گفته «بطهور» نه «طهور».

 

دومین بحث: جملهٔ استثنائیه دلالت بر حصر می‌کند یا الّا؟

ظاهر کلمات اصولیون این است که ادات حصر که در اینجا الّا باشد، محل نزاع است ولی خطیب قزوینی می‌گوید که جملهٔ استثنائیه دلالت بر حصر می‌کند.

دو چیز دلالت می‌کند بر اینکه الّا دلالت بر حصر می‌کند:

  1. تبادر: در تمام استعمالاتی که الّا به کار رفته است، گوینده با آوردن کلمهٔ الّا، حصر را می‌رساند. مثلاً «وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» خداوند می‌خواهد استدلال کند به اینکه همهٔ انسان‌ها در خطر خسارت و عاقبت به شری هستند مگر اینکه ۱. مؤمن باشند ۲. اعمالشان صالح باشد ۳. یکدیگر را به حق توصیه کنند ۴. یکدیگر را به صبر توصیه کنند. در اینجا اگر آیه مفید حصر نباشد، آن هشداری که مولا می‌خواهد بدهد حاصل نمی‌شود.
  2. هرکسی که نزد پیامبر می‌آمد و «لا اله الّا الله» می‌گفت، پیامبر اسلام آوردن او را قبول می کرد. پس معلوم می‌شود که دلالت بر حصر می‌کند و یعنی اینکه فقط معبود حقیقی خدا است.

نکته: دلالت بر توحید در اینجا نمی‌تواند به‌خاطر قرینه باشد، چون چنین دلیلی وجود ندارد و در روایات داریم که بالاترین فضیلت، در این کلمه وجود دارد.

 

سومین بحث: اگر الّا دلالت بر حصر کند، این دلالت منطوقیه است یا مفهومیه؟

______________

[۱] سوره بقره، آیه ۲۴۹

[۲] مطارح الانظار، ص  ۱۸۷ (…و منها الاستثناء و هو من النفي يفيد إثبات الحكم للمستثنى كقولك ما جاءني أحد إلا زيد و من الإثبات يفيد انتفاء الحكم له كقولك جاءني القوم إلاّ زيد و لم نعثر على حكاية خلاف في الحكمين إلا من أبي حنيفة حيث إنه ذهب فيما حكي إلى عدم الإفادة و المعقول من كلامه أن يقال إن المستفاد من قولك ما جاءني إلا زيد ليس إلاّ عدم دخول زيد في الحكم المذكور و أما حكمه فيحتمل أن يكون موافقا أو مخالفا إلا أن شيئا منهما غير مستفاد من الكلام المذكور فغاية ما يفيده الاستثناء خروج المستثنى عن كونه مخبرا عنه بالنفي و الإثبات و احتج بمثل قوله لا صلاة إلا بطهور فإنه على تقدير عدمه يلزم أن يكون الطهارة المقرونة مع فقد الشرائط صلاة…)