سید احمد فاطمی

جلسه ۸۲ درس خارج فقه استاد فاطمی ۱۹ بهمن ۱۳۹۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

جلسه ۸۲ درس خارج فقه استاد فاطمی حفظه الله

تاریخ: یکشنبه ۱۹ بهمن سال ۱۳۹۹

[کلاس غیرحضوری]

 

درس خارج فقه:

🔸 ادامه بررسی تنبیهات قاعده تقیه

🔸 طائفه ۳ از اخبار که دلالت بر حرمت تسمیه و ذکر اسم مبارک حضرت امام زمان علیه السلام روحی لتراب مقدمه الفداء عجل الله تعالی فرجه الشریف که در باب ۳۳ جلد ۱۶ ص ۲۳۷ وسائل الشیعه و بحارالانوار جلد ۵۱ ص ۳۱ باب النهي عن التسمیة مطرح شده

🔸 در این طائفه قید خوف و خطر مطرح شده است

 

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

تقریر خارج فقه استاد فاطمیحفظه اللّه

تقریر کننده: حسن جودی حاجی محمودلو

جلسه ۸۲     ۱۹/۱۱/۹۹

تا اینجا دو طایفه از روایات که به طور مطلق بیان شده بودند مورد بحث قرار گرفتند. این روایات را از کتاب وسائل الشیعة مطرح کردیم. البته مرحوم مجلسی در کتاب بحار الانوار جلد ۵۱ صفحه ۳۱ در بابی به نام النهی عن التسمیة، مفصلا روایاتی را در این رابطه نقل می کنند (چاپ جدید کتاب بحار الانوار جلد ۵۱، ۵۲ و ۵۳ مربوط به امام زمان علیه السلام می باشد).

اما روایت طایفه سوم:

طایفه ی سوم از اخبار که دلالت بر حرمت تسمیه و ذکر نام حضرت مهدی علیه السلام دارند البته در صورتی که خوف و تقیه در میان باشد.

روایت اول: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّالِحِيِّ قَالَ: سَأَلَنِي أَصْحَابُنَا بَعْدَ مُضِيِّ أَبِي مُحَمَّدٍ علیه السلام أَنْ أَسْأَلَ عَنِ الِاسْمِ وَ الْمَكَانِ فَخَرَجَ الْجَوَابُ إِنْ دَلَلْتُهُمْ عَلَى الِاسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ عَرَفُوا الْمَكَانَ دَلُّوا عَلَيْه‏.[۱]

از امام صادق علیه السلام نقل می کنند که بعد از آنکه پدرم از مجلسی رفت، اصحاب ما از اسم و مکان حضرت پرسیدند و جوابی که داده شد این بود: اگر اینها را راهنمایی کرده و اسم حضرت را بگویید، شایع شده و شناخته می شود. و اگر مکان او را بشناسند دیگران را به مکان او راهنمایی کرده و منجر به خطر برای آن حضرت می شوند.

مرحوم حرّ عاملی در اینجا می فرمایند که  این روایت کأنّ این قید را دارد که اگر اسم حضرت برده شود موجب ترتب مفسده می شود و خطراتی را متوجه آن حضرت می کند. پس در اینجا این قید وجود دارد که اگر خوف و خطر باشد اسم بردن از آن حضرت حرام است.

روایت دوم: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ فِي حَدِيثٍ‏ أَنَّهُ قَالَ لَهُ أَنْتَ رَأَيْتَ الْخَلَفَ- قَالَ إِي وَ اللَّهِ إِلَى أَنْ قَالَ قُلْتُ فَالاسْمُ قَالَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ أَنْ تَسْأَلُوا عَنْ ذَلِكَ وَ لَا أَقُولُ: هَذَا مِنْ عِنْدِي فَلَيْسَ لِي أَنْ أُحَلِّلَ وَ لَا أُحَرِّمَ وَ لَكِنْ عَنْهُ علیه السلام فَإِنَّ الْأَمْرَ عِنْدَ السُّلْطَانِ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ مَضَى وَ لَمْ يُخَلِّفْ وَلَداً إِلَى أَنْ قَالَ وَ إِذَا وَقَعَ الِاسْمُ وَقَعَ الطَّلَبُ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَمْسِكُوا عَنْ ذَلِكَ.[۲]

عبد الله بن جعفر حمیری به محمد بن عثمان عمری می گوید که آیا شما خلف امام عسگری علیه السلام را دیده ای؟ ایشان می فرماید: بله، من او را دیدم. تا اینکه می پرسد نام او چیست؟ در پاسخ می گوید: سوال کردن از اسم حضرت بر شما حرام است؛ البته من این حکم را از جانب خود نمی گویم. لکن از امام علیه السلام به شما می گویم که: داستان در نزد سلطان این است که ابو محمد (امام عسگری علیه السلام) از دنیا رفته و خلفی هم بر جا نگذاشته است. اگر اسم او مطرح شود، طلب می شود! پس تقوا پیشه کنید و از این مساله (نام بردن) امساک کنید.

این روایت خیلی واضح تر از روایت قبلی دلالت می کند بر اینکه وجه نهی از اسم بردن آن حضرت، خوف و تقیه است.

روایت سوم: وَ عَنِ الْمُظَفَّرِ بْنِ جَعْفَرٍ الْعَلَوِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ آدَمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَلْخِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الدَّقَّاقِ‏ وَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالا سَمِعْنَا عَلِيَّ بْنَ عَاصِمٍ الْكُوفِيَّ يَقُولُ‏ خَرَجَ فِي تَوْقِيعَاتِ صَاحِبِ الزَّمَانِ علیه السلام مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمَّانِي فِي مَحْفِلٍ مِنَ النَّاسِ.[۳]

در توقیعات حضرت صاحب الزمان علیه السلام این آمده است که هر کسی که در مجلسی از مردم (ناس نوعا به عامه گفته می شود) اسم مرا ببرد ملعون است.

روایت چهارم: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ قَالَ: خَرَجَ تَوْقِيعٌ بِخَطٍّ أَعْرِفُهُ مَنْ سَمَّانِي فِي مَجْمَعٍ مِنَ النَّاسِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ.[۴]

توقیعی خارج شد با خطی که من می شناختم که متعلق به حضرت است: هر کس در جماعتی که مردم هستند اسم مرا ذکر کند، لعنت خدا بر او باد.

از این روایت استفاده می شود که اگر محفل الناس نباشد و یک مجلس خصوصی باشد اسم بردن از آن حضرت اشکالی ندارد. زیرا ناس انصراف به عامه دارد.

روایت پنجم: الغيبة للنعماني عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ عَنِ الضُّرَيْسِ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ‏ لَمَّا مَضَى عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ دَخَلْتُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ علیهما السلام فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ عَرَفْتَ انْقِطَاعِي إِلَى أَبِيكَ وَ أُنْسِي بِهِ وَ وَحْشَتِي مِنَ النَّاسِ قَالَ صَدَقْتَ يَا بَا خَالِدٍ تُرِيدُ مَا ذَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ وَصَفَ لِي أَبُوكَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ بِصِفَةٍ لَوْ رَأَيْتُهُ فِي بَعْضِ الطُّرُقِ لَأَخَذْتُ بِيَدِهِ قَالَ فَتُرِيدُ مَا ذَا يَا بَا خَالِدٍ قَالَ أُرِيدُ أَنْ تُسَمِّيَهُ لِي حَتَّى أَعْرِفَهُ بِاسْمِهِ فَقَالَ سَأَلْتَنِي وَ اللَّهِ يَا بَا خَالِدٍ عَنْ سُؤَالٍ مُجْهِدٍ وَ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ أَمْرٍ مَا لَوْ كُنْتُ مُحَدِّثاً بِهِ أَحَداً لَحَدَّثْتُكَ وَ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ أَمْرٍ لَوْ أَنَّ بَنِي فَاطِمَةَ عَرَفُوهُ حَرَصُوا عَلَى أَنْ يَقْطَعُوهُ بَضْعَةً بَضْعَةً.[۵]

وقتی امام سجاد علیه السلام از دنیا رفت خدمت اما باقر علیه السلام رسیدم و عرض کردم فدایت شوم، شما می دانستید که من چه اندازه با امام سجاد انس داشتم و از مردم عام بیگانه بودم. امام باقر علیه السلام فرمودند: راست می گویی. الان چه می خواهی؟ عرض کردم: پدر بزرگوارتان صاحب این امر را به گونه ای برای من توصیف کرده است که اگر او را در طریقی ببینم او را می شناسم. حضرت فرمود: مراد شما چیست؟ عرض کردم: می خواهم اسم او را برای من بفرمایید. حضرت فرمودند: و اللّه سوال سختی از من می کنی که قابل جواب نیست. از من درباره ی چیزی سوال کردی که اگر بنا بود به کسی بگویم حتما به تو می گفتم. از من درباره ی چیزی سوال کردی که اگر بنی هاشم او را می شناختند حرص دارند که او را قطعه قطعه کنند. لذا باید اسم او مکتوم بماند!

از این روایت روشن می شود که علت اخفاء و نام نبردن از اسم نازنین امام زمان علیه السلام ترس از دشمنان آن حضرت است. حتی ممکن است خودی ها نیز او را در مخاطره قرار دهند.

_____________

[۱] وسائل الشيعة ؛ ج‏۱۶ ؛ ص۲۴۰

[۲] وسائل الشيعة ؛ ج‏۱۶ ؛ ص۲۴۰

[۳] وسائل الشيعة ؛ ج‏۱۶ ؛ ص۲۴۲

[۴] وسائل الشيعة ؛ ج‏۱۶ ؛ ص۲۴۲

[۵] بحار الأنوار (ط – بيروت) ؛ ج‏۵۱ ؛ ص۳۱