سید احمد فاطمی

جلسه ۸۶ درس خارج اصول استاد فاطمی ۲۶ بهمن ۱۳۹۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

جلسه ۸۶ درس خارج اصول استاد فاطمی حفظه الله

تاریخ: یکشنبه ۲۶ بهمن سال ۱۳۹۹

[کلاس غیرحضوری]

 

درس خارج اصول:

🔸 ادامه بررسی کلمات داله بر حصر

🔸 کلمه «بل اضرابیة»

🔸 چهار قول در آن وجود دارد

🔸 ۱. افاده مطلقا (قول زمخشری)

🔸 ۲. عدم افاده حصر (قول حاجبی)

🔸 ۳. نقل حکم متبوع به تابع

🔸 ۴. تفصیل بین موارد مختلف گاهی مفید حصر و گاهی عدم افاده حصر (قول مرحوم آخوند رحمه‌الله تعالی)

🔸 مرحوم شیخ اعظم قائل به افاده حصر «بل» شده است (مطارح الانظار ص ۱۸۸)

🔸 یکی دیگر از ادات حصر «تقدیم ما حقه التاخیر» مثل «ایاک نعبد و ایاک نستعین»

 

تهیه و تنظیم: محمد صالح قفائی

جلسه ۸۶ درس خارج اصول (۲۶/۱۱/۹۹)

 

  1. بَلْ اضرابیه: کلمهٔ بل در عرب، به معنای اعراض کردن استعمال می‌شود. اگر شخصی حرفی بزند و بخواهد از آن حرف اعراض کند و به معنای دیگری اشاره کند، از بل استفاده می‌کند. کلمهٔ بل، وضع شده است برای اعراض کردن و منتقل شدن از یک معنایی به یک معنای دیگر و تنها چیزی که در این اعراض می‌تواند به شخص کمک کند، کلمهٔ بل است. مثل آیهٔ « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّىٰ وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّىٰ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ»[۱] حقیقت این است که کسی که به فکر تزکیهٔ خودش باشد رستگار شده و چنین فردی نام خدا را به یاد می‌آورد و عبادت می‌کند و نماز می‌خواند؛ ولی شما این دنیای فانی و زودگذر را مقدم می‌دارید بر تزکیه و نماز، در حالیکه آخرت بهتر و ماندگارتر است.

گاهی بل در ابتدای جمله ای قرار می‌گیرد و عاطفه نیست؛ مثل «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا» که به آن حرف ابتدائیت گفته می‌شود.

گاهی بل، حکمی که در جملهٔ قبلی (معرضٌ عنه) وجود دارد را به مدخول خود منتقل می‌کند. اگر قبل از بل، جملهٔ خبری ایجابی یا انشائی باشد، حکم معرضٌ عنه منتقل می‌شود به مدخولش. مثلاً «إضرب زیداً بل عمراً» اضرب زیداً در اینجا انشائیه است و با آوردن بل، می‌خواهد بگوید که عمرو را بزن (نه زید را) یا مثلاً «قام زیدٌ بل عمروٌ» که قام زید در اینجا خبری است و با آوردن بل می‌خواهد بگوید که قام عمروٌ.

گاهی بل، ضد آن حکمی که در جملهٔ قبلی وجود دارد را به مدخول خود منتقل می‌کند. مثلاً «ما قام زیدٌ بل عمروٌ» در اینجا منظور این است که عمرو ایستاده است. یا مثلاً «لا تضرب زیداً بل عمراً» که مراد این است که زید را بزن.

 

آیا در بل، افادهٔ حصر وجود دارد؟ چهار قول در اینجا وجود دارد:

  1. مرحوم حاجبی: مطلقاً (چه عاطفه چه ابتدائیه، چه قبل از آن جملهٔ خبری ایجابی یا انشائی باشد چه نباشد) بل مفید حصر نیست.
  2. مرحوم زمخشری: مطلقاً (چه عاطفه چه ابتدائیه، چه قبل از آن جملهٔ خبری ایجابی یا انشائی باشد چه نباشد) مفید حصر است.
  3. مشهور: لفظ بل، فقط وضع شده است برای نقل و انتقال دادن حکم از متبوع (هرچه قبل از بل است) به تابع (هرچه بعد از بل است) مطلقا (چه در مقام ثبوت و چه در مقام اثبات).
  4. مرحوم آخوند: قائل به تفصیل است و به نظر ایشان، باید به مورد مورد از موارد بل نگاه کنیم که ممکن است در بعضی افادهٔ حصر کند و در بعضی دیگر، چنین افادهٔ حصری نباشد. سه قسم بل داریم:

قسم اول: بل برای این آمده است که متکلم که حرف می‌زده، اشتباه گفته و می‌خواهد اشتباهش را با بل جبران کند. مثل «جائنی زیدٌ بل عمروٌ» که در اینجا بر حصر دلالت نمی‌کند و ممکن است علاوه بر عمرو، افراد دیگری هم آمده باشند.

قسم دوم: بل برای تأکید بیاید؛ یعنی مضربٌ عنه که قبل از بل آمده، جنبهٔ مقدّمیت دارد برای یک مطلب مهم؛ مثل آیهٔ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّىٰ  وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّىٰ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ» که در این مورد هم دلالتی بر حصر وجود ندارد.

قسم سوم: در جائیکه قبلاً مطلبی گفته شده باشد و متکلم بخواهد آن را ابطال کند و با ابطال مطلب قبلی، مطلب جدیدی را اثبات کند که بل در اینجا، مفید حصر است. مثل: «وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ»[۲] و مشرکان گفتند که خدای رحمان دارای فرزند است، خدا پاک و منزه از آن است، بلکه آنها فقط بندگان گرامی و مقرب خدا هستند. در اینجا بل، مطلب قبلی را ابطال می‌کند و مطلب جدید را اثبات می‌کند و مفید حصر است؛ البته حصر در اینجا، حصر اضافی است. یا مثل «أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ»[۳] آیا این مشرکان بی ادب می‌گویند که پیامبر جن زده شده است یا مجنون است؟ نه، این حرف غلط است؛ بلکه پیامبر فقط حق را برای آنها آورده است؛ در حالیکه اکثر آنها از این حقی که پیامبر آورده است، کراهت دارند.

 

  1. تقدیم ماحقّه التأخیر، یفید الحصر: اگر چیزی که باید مؤخر باشد مقدم شود، مفید حصر است و این مطلب تقریباً اتفاقی است. مثل «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»[۴] پروردگارا، تنها تو را می‌پرستیم؛ و تنها از تو یاری می‌جوییم. ایّاک در این دو جمله، مفعول است و باید گفته می‌شد، نعبدک یا نستعینک؛ منتها برای افادهٔ حصر، مقدم شده است. بله، در جایی مثل شعر، ممکن است مفید حصر نباشد؛ ولی بطور طبیعی در همه جا مفید حصر است.

______________

[۱]  سوره اعلی، آیه ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ و ۱۷

[۲] سوره انبیاء، آیه ۲۶

[۳] سوره مؤمنون، آیه ۷۰

[۴] سوره فاتحه، آیه ۵