جلسه ۸۷ درس خارج اصول استاد فاطمی ۲۷ بهمن ۱۳۹۹

by مدیر مطالب سایت | بهمن 27, 1399 6:50 ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

جلسه ۸۷ درس خارج اصول استاد فاطمی حفظه الله

تاریخ: دوشنبه ۲۷ بهمن سال ۱۳۹۹

[کلاس غیرحضوری]

 

درس خارج اصول:

🔸 ادامه بحث مفاهیم

🔸 یکی از ادوات حصر (تعریف مسندالیه به «ال») است

🔸 شرط آن: در صورتی که «ال» استغراق یا مدخول «ال» اطلاق داشته باشد یا حمل اولی ذاتی باشد

🔸 فصل پنجم: مفهوم لقب

🔸 مفهوم لقب غالبا دال برمفهوم نیست الا اینکه با قرائن خارجی مفید حصر باشد

 

تهیه و تنظیم: محمد صالح قفائی

جلسه ۸۷ درس خارج اصول (۲۷/۱۱/۹۹)

 

  1. مسندٌالیه، معرف به ال باشد: که مرحوم آخوند آن را در کفایه بیان کرده است. مثل «الانسان زیدٌ» و «العالم زیدٌ» که در این موارد، مسندٌالیه که مبتدا است، معرف به ال هستند. البته مرحوم آخوند فرموده است که «علی ماقیل یفید الحصر» که اشعار به این دارد که خود مرحوم آخوند، این مطلب را قبول ندارد.

نظر مرحوم میرزای قمی: این است که اگر مسندٌالیه معرف به ال باشد، افادهٔ حصر می‌کند.

اما نظر مرحوم آخوند، قول به تفصیل است: یعنی در بعضی از موارد حتماً افادهٔ حصر می‌شود و در بعضی از موارد، به هیچ وجه افادهٔ حصر نمی‌شود. لذا باید موارد را با دقت بررسی کرد.

به نظر مرحوم آخوند، دو نوع حمل داریم:

  1. حمل متعارف (حمل شایع صناعی)
  2. حمل اولی ذاتی

مرحوم آخوند می‌فرماید که اگر مسندٌ الیه، ال جنس داشته باشد و این حمل، حمل شایع و متعارف باشد، مفید حصر نخواهد بود؛ مثل «الرجل زیدٌ» «العالم زیدٌ» و … چون معنای حمل شایع این است که اتحاد وجودی و مصداقی دارند و در اتحاد وجودی و مصداقی، حصری وجود ندارد. مرد بودن زید به این معنا نیست که دیگر مردی به جز زید وجود ندارد یا معنای «العالم زیدٌ»، این نیست که دیگران مثلاً علی عالم نیستند. بله، در سه مورد می‌توانیم بگوئیم که افادهٔ حصر وجود دارد:

  1. جایی که ال، ال استغراق باشد. مثل «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ» که یعنی منحصراً تمام انسان ها دچار ضرر و زیان و خسارت هستند الا…
  2. جایی که مدخول ال، به نحو ارسال و اطلاق اخذ شود. مثل «الْحَمْدُ لِلَّهِ» که یعنی به طور مطلق و مرسل، حمد و ستایش مخصوص خداوند است. یعنی اگر کسی را به خاطر کار خوب ستایش می‌کنیم، این ستایش به خدا بر می‌گردد.
  3. حمل اولی ذاتی باشد. مثل «الانسان حیوان ناطق» که در آن اتحاد مفهومی‌ و ذاتی وجود دارد. بدون اشکال باید افادهٔ حصر کند. وحدت مفهومی بین مسند و مسندٌالیه، موجب افادهٔ حصر می‌شود نه بواسطهٔ ال.

 

انواع و اقسام تعریف به ال:

اگر حمل شایع صناعی باشد، پنج قسم ال خواهیم داشت:

نسبت بین مسند و مسندٌالیه چیست؟

  1. گاهی نسبت بین مسند و مسندٌالیه، تساوی است؛ مثل «الانسان ضاحک» چون کل الانسان ضاحک و کل ضاحک انسان. در اینجا افادهٔ حصر وجود دارد و فقط انسان است که می‌خندد.

گاهی عموم و خصوص مطلق است که خود دو قسم است:

  1. گاهی مسندٌالیه، اخص است و مسند، اعم است؛ مثل «الانسان ماشی» یعنی انسان فقط رونده است که انسان در اینجا اخص و ماشی، اعم است. معنای آن این نیست که رونده فقط انسان است بلکه انحصار از طرف انسان است؛ یعنی فقط انسان رونده است. پس در اینجا هم افادهٔ حصر وجود دارد.

نکته: انحصار در این دو مورد بخاطر ال نیست؛ بلکه بخاطر نسبتی است که بین مسند و مسندٌالیه وجود دارد.

  1. گاهی مسندٌالیه اعم است و مسند اخص است؛ مثل «الضارب زیدٌ» در اینجا حصر وجود ندارد و معنای آن این نیست که زننده فقط زید است.
  2. گاهی نسبت عموم و خصوص من وجه است؛ مثل «الحمامة بیضاء» کبوتر سفید است که بین مسند و مسندالیه، عموم و خصوص من وجه است. در اینجا حصری وجود ندارد و معنای آن این نیست که فقط کبوتر سفید است.
  3. گاهی در مدخول ال جنس، اطلاق لحاظ شده است که در این مورد، افادهٔ حصر وجود خواهد داشت. مثل «الْحَمْدُ لِلَّهِ» که توضیح آن گذشت.

قسم دیگر ال، ال عهد است که بمنزلهٔ کلمهٔ هذا است و در آن، هیچگونه حصر و انحصاری افاده نمی‌شود؛ مثل آیه «كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ رَسُولًا فَعَصَىٰ فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِيلًا» چنانکه بر فرعون هم رسول فرستادیم، پس فرعون نافرمانی آن رسولی کرد که به سوی او فرستاده بودیم ما هم او را به قهر و انتقام سخت بگرفتیم. می‌توان در اینجا به جای ال در الرسول، کلمهٔ هذا را آورد.

قسم دیگر ال استغراق است که مراد از آن این است که مدخول ال، به تمام افراد و مصادیق به طور گسترده، شمول و عمومیت دارد. مثل «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ» که در اینجا قطعاً افادهٔ حصر وجود دارد؛ یعنی همهٔ افراد انسان در خسران و زیان هستند مگر کسانی که …

 

از جمله ادوات حصر این است که یک ضمیری بین مسند و مسندٌالیه باشد؛ مثلاً «أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» همچنان که گاهی اگر مسند معرفه باشد، مفید حصر است؛ مثل «زیدٌ الامیر»

 

مفهوم لقب: اُدبا اسمی که دلالت بر مسمی می‌کند را به سه قسم تقسیم کرده‌اند:

  1. عَلَم
  2. کنیه
  3. لقب

مثلاً به رسول اکرم صلی الله علیه و آله، اسم محمد علم شده است که کنیهٔ ایشان، ابوالقاسم است و لقب ایشان، رسول الله یا امین الله است. ابن مالک در سیوطی می‌گوید که وقتی همراه با لقب، علم و کنیه هم باشد، لقب را آخر بیاور.

این بحث در ادبیات عرب بود؛ اما در اصول، گسترهٔ لقب خیلی بیشتر از این حرفهاست و تمام ارکان کلام و قیود کلام، لقب حساب می‌شود و لذا مشهور و معروف بین اصولیون این است که لقب، مفهوم ندارد. مثلاً اگر گفته شود «المسیح رسول الله»، این مطلب منافات ندارد با اینکه حضرت محمد یا حضرت موسی یا حضرت ابراهیم هم رسول الله باشند. یا مثلاً گفته شود «أکرم زیداً الدار» زید را در خانه اکرام کن، معنای آن این نیست که در خارج از خانه او را اکرام نکن، پس مفهوم ندارد. البته لقب در حکم دخالت دارد ولی اینطور نیست که با سلب آن، حکم هم منتفی شود. بنابراین غالباً لقب دلالت بر مفهوم نمی‌کند مگر اینکه همراه با قرائن خاصی باشد که دلالت بر مفهوم داشتن آن کند.

 

 

Endnotes:
  1. http://dl.davatejahani.ir/ostadfatemi/domains/ostadfatemi.com/public_html/wp-content/uploads/2021/02/991127-Osul-J087.mp3: http://dl.davatejahani.ir/ostadfatemi/domains/ostadfatemi.com/public_html/wp-content/uploads/2021/02/991127-Osul-J087.mp3

Source URL: http://ostadfatemi.com/1399/11/27/%d8%ac%d9%84%d8%b3%d9%87-87-%d8%af%d8%b1%d8%b3-%d8%ae%d8%a7%d8%b1%d8%ac-%d8%a7%d8%b5%d9%88%d9%84-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%af-%d9%81%d8%a7%d8%b7%d9%85%db%8c-27-%d8%a8%d9%87%d9%85%d9%86-1399/