الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه ۴۳ درس خارج فقه و اصول استاد فاطمی حفظه الله
تاریخ: یکشنبه ۱۷ آذر سال ۱۳۹۸
ساعت: ۱۱ صبح
مکان: موسسه امام صادق علیه السلام پردیسان
بحث های کلانی تا حال در مقدمه واجب انجام شده همه اینها جنبه مقدمی دارد. گاهی مقدمه خیلی طولانی میشود و اصلش خیلی کوتاه است. اقسامی برای مقدمه بیان شد: متقدمه، مقارنه، عقلیه، شرعیه، عادیه، … بعد تقسیماتی برای واجب بیان شد: مشروط، مطلق، معلق، منجز، اصلی، تبعی … اینها برای این است که بدانیم مقدمه واجب، واجب است یا نه. اینها از اصل خود بحث طولانی تر شده است. داریم به مقصد اصلی می رسیم.
یک بحث مقدمی دیگر هنوز مانده است: سلمنا قائل شویم به وجوب مقدمه (وجوب مقدمه ۶ قول دارد که بررسی میکنیم) ولی یک التزامی باید بدهیم که اگر مقدمه را واجب بدانیم وجوب مقدمه اطلاقا و مشروطا تابع ذی المقدمه است. یعنی اگر وجوب ذی المقدمه مطلق باشد در مقدمه هم مطلق باشد و اگر وجوب ذی المقدمه مشروط باشد در مقدمه هم مشروط باشد.
یعنی تبعیت وجوب مقدمه از ذی المقدمه علی فرض قولنا بوجوب المقدمه لابدّ ان نقول بالتبعیّة. این مساله دو وجه دارد.
اراده ای که متعلق به اتیان مقدمه است تنشا من الارادة المتعلقة بذی المقدمه یعنی اراده ای که آمر به اتیان مقدمه توسط عبد می کند ناشی است از اراه اتیان ذی المقدمه. والا اگر ذی المقدمه را نخواهد مقدمه را چرا بخواهد؟!
معنی طفیلی بودن همین است. مثلا نماز مشروط به وقت است، یا حج نسبت به استطاعت. مقدمات اینها هم نسبت به وقت و استطاعت باید مشروط باشند. حالا اگر استطاعت پیدا کرد و حج وجوبش به فعلیت رسید مقدمات هم به فعلیت می رسند ولی اگر ذی المقدمه نسبت به چیزی اطلاق دارد، (مثل نماز نسبت به جماعت یا فرادی خواندن) > وجوب وضو و غسل هم نسبت به جماعت یا فرادی مطلق است.
بحث در اصل وجوب اینها است و الا تبعیت در تمام کیفیات نیست. مثلا اینکه در یک مقدمه به قصد قربت باید آورده شود و در یک مقدمه اینطور نباشد. مثلا در تطهیر لباس از نجاست، قصد قربت شرط نیست > با آب غصبی هم میتوان تطهیر کرد.
دو دلیل برای این وجه اول آورده شده است.
۱.اراده مقدمه منشاء آن اراده ذی المقدمه است پس باید تابع آن هم باشد.
اذا قلنا بمنشأیة اراده المقدمة من ارادة ذی المقدمه لازم دارد کون الاردة فی المقدمة تابعة فيالارادة بذی المقدمة اطلاقا و اشتراطا.
این صحیح نیست. هر اراده ای مبادی خاص خود رادارد. مبادی اراده مقدمه با ذی المقدمه فرق دارد، لذا این نمی تواند دلیل بر تبعیت باشد.
اما این بیان ایشان صحیح نیست. بله اگر اراده و مقدمات نیاید فعل حاصل نمیشود اما شخصی اگر نمی خواهد ذی المقدمه را انجام بدهد مقدمه را هم انجام نمی دهد. عرف هم تبعیت را می فهمد که منشأ اراده مقدمه اراده ذی المقدمه است.
البته ایشان دلیل دوم را می پذیرد.
هرچند بپذیریم اراده مقدمه ناشی از ارده ذی المقدمه نباشد اما غرض آن که هست > ذی المقدمه هر چه شرط داشته باشد مقدمه هم باید آن شرط را داشته باشد. نمی شود مقدمه اوسع از ذی المقدمه باشد. این شبیه همان حرف قبلی است.
علی فرض قول به وجوب مقدمه، شش قول را مقدمة مطرح می کنیم.
۱.مشهور: وجوب مطلق المقدمه. مطلقا معنایش چیست؟ سایر اقوال این معنی را روشن میکند.
۲.قول دوم صاحب معالم ره: حین اراده ذی المقدمه، مقدمه وجوب دارد. اما اگر عبد اراده ذی المقدمه نکند مقدمه وجوب نخواهد شد.
۳.قول سوم معالم: وجوب مقدمه به شرط اراده ذی المقدمه.
۴.چهارم: وجوب المقدمه اما نه مطلقا بلکه التی یتوسل بها الی ذی المقدمه. مثالش بعدا میآید.
۵.پنجم: وجوب المقدمه الموصلة الی ذی المقدمه فی نفس الامر.
۶.ششم: وجوب المقدمه فی حال الایصال.
قول اول قول مشهور است: یعنی تفاسیر پنجگانه دیگر مورد تایید نیست.
این مقدمه اسمش با خودش است. یعنی بدون این نمی شود ذی المقدمه را بجا آورد. یستحیل فی اتیان ذی المقدمه الاتیان بالمقدمه، دلیل روشن وعقل پسندی است اما فعلا برای نتیجه گیری زود است.
**************
در قاعده لا تعاد بودیم. این قاعده تنها مدرکش صحیحه زراره از امام باقر علیهالسلام است.
لذا باید مفاد ظاهر این صحیحه را روشن کنیم. باید دلالت تصدیقیه آن را پیدا کنیم. دو چیز در این صحیحه باید تحقیق شود. یکی مستثنی منه است و یکی مستثنی. لا تعاد الصلاة (مستثنی منه) الا من خمس (مستثنی) الطهور و الوقت والقبلة والرکوع و السجود.
برخی میگویند: مستثنی منه «من شیء» یا «بشیء» است. اجزاء و شرایط باید اتیان شود و موانع ترک شود. قاعده اولیه در واجب این است که این مجموعه بدون مانعی از موانع متحقق شود. مثل وضو قبل از وقت، خندیدن، تکلم و یا پوشیدن لباس غیر ماکول اللحم. اما لا تعاد همه اینها را دارد که مختل نمیکند الا در ۵ مورد.
اینها اگر ترک شود حتی نسیانا لا تعاد الا من خمس جاری میشود. از مستثنی منه هر شرط یا جزئی را نیاورد و مابقی را بیاورد و از روی عمد نباشد حدیث میگوید صحیح است. حدیث لاتعاد حکومت میکند بر ادله ای که خطا، نسیانا، اکراها، اضطرارا شرطیت مشروط را به گردن ما نهاده است توسعه میدهد.
کأنّ حدیث لا تعاد میگوید: هر شرطی را ترک کرده بودی یا مانعی را آورده بودی (نماز در غیر ماکول اللحم) باید اعاده میکردی اما من آن شرط و جزء را از گردن تو برمیدارم. یعنی حدیث لا تعاد حاکمیت دارد. نظیر وجوب صیام که «کتب علیکم الصیام» همه را شامل میشود ولی «لاضرر» میگوید مریض نباید روزه بگیرد.
از «شیء»، زیرا «شیء» یا نکره در سیاق نفی است که مفید عموم است. جمیع اجزاء و ترک موانع را میگیرد.
اطلاقش که تمام حالات را میگیرد.
سوال: غیر از این پنج مورد، آیا عموم و اطلاقی داریم که مشمول لا تعاد شود؟
سوال: آیا حدیث لا تعاد فقط جنبه نقیصه را میگیرد یا زیاده را هم میگیرد؟ مثلا دو بار تشهد خوانده یا قهقه زده.
لا تعاد با حکومتش میتواند اطلاقات دیگر را بگیرد. البته ممکن است یک دلیل خاص دیگر داشته باشیم که برخی دیگر را خارج کند.
برخی گفتهاند: ممکن است کلمه اخلال و استثنا را مستثنی قرار بدهیم نه «شیء» را. سیأتی.
**************