الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه ۵۸ درس خارج فقه و اصول استاد فاطمی حفظه الله
تاریخ: یکشنبه ۸ دی سال ۱۳۹۸
ساعت: ۱۱ صبح
مکان: موسسه امام صادق علیه السلام پردیسان
قول ششم: مقدمه وجوب دارد حین ایصال مقدمه به ذی المقدمه: فرقش با صاحب فصول این است که موصله بودن قید واجب بود اما در اینجا ایصال عنوان مشیر است؛ نه قید و صفت واجب.
مصداقا همان مقدمه موصله است، لکن عنوانش را ندارد.
بروجردی ره نهایه الاصول ص۱۷۵: متعلق وجوب ذات مقدمهای است که پس از آن مقدمه، ذی المقدمه بر آن مترتب میشود. دو نوع مقدمه داریم: گاهی مقدمه انجام میشود و پس از آن ذی المقدمه انجام میشود. اما گاهی مقدمه انجام میشود اما ذی المقدمه امتثال نمیشود. در اینجا مولا مقدمهای که پس از آن ذی المقدمه انجام میشود، واجب میکند.
سوال: مرادتان از این بیان چیست؟ آیا موصلیت تاثیر گذار در وجوب ذی المقدمه است یا خیر؟اگر تاثیر گذار است که همان عنوان موصله میشود و قضیه مشروطه است، و یا تاثیرگذار نیست پس قضیه مطلقه محسوب میشود.
در ادامه مرحوم بروجردی ره میفرماید: به نظر میرسد سخن صاحب فصول حرف جدید نیست و قدماء فرمودهاند مقدمه سببیه واجب است. بنابراین مقدمات دیگر که شرط و معد واجباند، مستقلا واجب شمرده نمیشوند.
استاد حفظه الله: سوال میپرسیم باز چه فرقی با مقدمه موصله دارد؟ اگر این قول را قبول کنیم بر میگردد به همان قول پنجم صاحب فصول ره.
محقق عراقی ره در بدائع الافکار:
**************
اگر جهر و اخفات مورد نسیان قرار بگیرد، دو مبنا در آن است:
۱- جهر و اخفات شرط خود قرائت باشد: «اذا انتفی الشرط، انتفی المشروط». مادامی که داخل در رکن بعدی نشده واجب است برگردد و دوبار آن را با شرطش بخواند.
۲- جهر و اخفات شرط صلاة باشد و فقط مقارن با قرائت شده به عنوان شرطی برای کل نماز (یعنی مولا نماز صبح جهری از ما می خواهد که این جهر مقارن با قرائت است): قرائت در اینجا درست است و برگشتن جایز نیست. زیرا شرط قرائت نیست تا بگوییم «اذا انعدم الشرط انعدم المشروط» و لازم باشد دوباره قرائت را بخوانیم. اگر برگردیم زیادۀ عمدیه محسوب میشود و نماز باطل است.
ظاهر، بلکه صحیح آن است که جهر و اخفات را شرط قرائت بدانیم.
قول دوم صحیح است. زیرا از برخی روایات استفاده میشود که جهر و اخفات شرط نماز است.
وَ رَوَى حَرِيزٌ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام فِي رَجُلٍ جَهَرَ فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْجَهْرُ فِيهِ أَوْ أَخْفَى فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِخْفَاءُ فِيهِ فَقَالَ أَيَّ ذَلِكَ فَعَلَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ نَقَضَ صَلَاتَهُ وَ عَلَيْهِ الْإِعَادَةُ وَ إِنْ فَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ سَاهِياً أَوْ لَا يَدْرِي فَلَا شَيْءَ عَلَيْهِ وَ قَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ فَقَالَ قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ نَسِيَ الْقِرَاءَةَ فِي الْأَوَّلَتَيْنِ فَذَكَرَهَا فِي الْأَخِيرَتَيْنِ فَقَالَ يَقْضِي الْقِرَاءَةَ وَ التَّكْبِيرَ وَ التَّسْبِيحَ الَّذِي فَاتَهُ فِي الْأَوَّلَتَيْنِ فِي الْأَخِيرَتَيْنِ وَ لَا شَيْءَ عَلَيْه.[۱]
امام علیهالسلام در مقام بیان است در نتیجه اطلاق خبر منعقد است و خبر نیز مطلق آمده. امام علیهالسلام حکم به اعاده نمیکند و اگر شرط خود قرائت بود «اذا انعدم الشرط انعدم المشروط» میشد و نباید امام علیهالسلام میفرمود «تمت صلاته».
روایاتی داریم در حکم آن:
صحیحه محمد بن مسلم: یفرغ من صلاته فقد نسی تشهدا حتی ینصرف. فقال علیهالسلام ان کان قریبا رجع إلی مکانه فتشهد…
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام إِذَا قُمْتَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ وَ لَمْ تَتَشَهَّدْ فَذَكَرْتَ قَبْلَ أَنْ تَرْكَعَ فَاقْعُدْ فَتَشَهَّدْ وَ إِنْ لَمْ تَذْكُرْ حَتَّى تَرْكَعَ فَامْضِ فِي صَلَاتِكَ كَمَا أَنْتَ فَإِذَا انْصَرَفْتَ سَجَدْتَ سَجْدَتَيْنِ لَا رُكُوعَ فِيهِمَا ثُمَّ تَشَهَّدِ التَّشَهُّدَ الَّذِي فَاتَك.[۲]
**************
[۱] من لا يحضره الفقيه ج۱ ۳۴۴ باب أحكام السهو في الصلاة ….. ص : ۳۳۸ ح۱۰۰۳
[۲] الكافي ج۳ ۳۵۷ باب من تكلم في صلاته أو انصرف قبل أن يتمها أو يقوم في موضع الجلوس ….. ص : ۳۵۵ ح۷