الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
جلسه ۴۳ درس خارج اصول استاد فاطمی حفظه الله
تاریخ: یکشنبه ۲۵ آبان سال ۱۳۹۹
[کلاس غیرحضوری]
تهیه و تنظیم: محمد صالح قفائی
جلسه ۴۳ درس خارج اصول (۲۵/۰۸/۹۹)
قبل از وارد شدن به اصل بحث، باید مقدمّاتی ذکر شود:
مقدّمهٔ اول: منطوق و مفهوم، از اوصاف مدلول است یا از اوصاف دلالت؟
مقدّمهٔ دوم: تعریف مفهوم و منطوق.
مقدّمهٔ سوم: منحصر شدن مدلول، در مفهوم و منطوق.
مقدّمهٔ چهارم: تفاوت مسلک قدماء و متأخرین در استفادهٔ مفهوم.
مقدّمهٔ پنجم: نزاع در بحث حجیّت مفاهیم، صغروی است یا کبروی؟
مقدّمهٔ ششم: مفهوم موافق و مخالف.
مقدّمهٔ هفتم: شرط محقّق موضوع.
مقدّمهٔ اول: مفهوم و منطوق، از اوصاف مدلول است یا از اوصاف دلالت؟
مدلول گاهی متصف میشود به منطوق بودن و گاهی متصف میشود به مفهوم بودن؛ و این چنین گفته میشود: مدلول منطوقی و مدلول مفهومی. مثال: اگر زید عادل است به او اقتداء کن. در این مثال، مدلول منطوقی همان است که توسط متکلم بیان شده است و در نطق او آمده است؛ یعنی «اقتداء کردن به زید در صورت عادل بودن او». اما مدلول مفهومی آن چیزی است که از نطق فهمیده میشود که عبارت است از «اگر زید عادل نیست به او اقتداء نکن».
سؤال: دلالت هم مثل مدلول، به دو قسم دلالت منطوقیّه و مفهومیّه تقسیم میشود. بالاخره این منطوق و مفهوم، صفت دلالت است یا مدلول؟
برخی از بزرگان: منطوق و مفهوم، از صفات مدلول هستند؛ چون وقتی به معنا دلالت میشود، این معنا یا از منطوق لفظ فهمیده میشود که به آن مدلول منطوقی میگویند؛ یا از منطوق لفظ فهمیده نمیشود که به آن مدلول مفهومی میگویند. بنابراین معنا که مدلول است، متصف به منطوق و مفهوم میشود. امّا دلالت، مستقیماً به این دو صفت متصف نمیشود؛ بلکه با عنایت به اینکه این منطوقیّت و مفهومیّت از مدلول انتزاع میشود به آن دلالت منطوقیّه و مفهومیّه گفته میشود.
اشکال: ممکن است بر عکس مطلبی باشد که شما میگوئید؛ یعنی مدلول مستقیماً به این دو صفت متصف نمیشود بلکه با عنایت به اینکه این منطوقیت و مفهومیت از دلالت انتزاع میشود به آن مدلول منطوقیه و مفهومیه گفته میشود.
نکته: بر این بحث، ثمره ای مترتب نمیشود.
مقدّمهٔ دوم: تعریف مفهوم و منطوق:
حاجبی از علمای اهل سنت: المفهوم ما دل علیه اللفظ فی غیر محل النطق؛ و المنطوق ما دل علیه اللفظ فی محل النطق. مفهوم آن چنان چیزی است که لفظ بر آن دلالت کرده و به نطق و زبان در نیامده است (یعنی از آنچه به نطق آمده است، فهمیده میشود). ولی منطوق آن چیزی است که لفظ بر آن دلالت کرده و به نطق و زبان در آمده است (یعنی همان چیزی که متکلم به زبان آورده است).
عضدی در تفسیر کلام حاجبی:[۱] منظور از «ما» موصوله در کلام حاجبی، حکم است. بنابراین اگر حکم شود بر موضوعی که ذکر شده است به آن منطوق میگویند و اگر حکم شود بر موضوعی که ذکر نشده است، به آن مفهوم میگویند. بنابراین در مثال «اگر زید عادل است به او اقتداء کن»، حکم به جواز اقتداء (در صورتیکه زید عادل باشد)، منطوق است و حکم به عدم جواز (در صورتیکه زید عادل نباشد)، مفهوم است. بنابراین مراد از «فی محل النطق» همان منطوق است از این جهت که موضوع حکم قرار گرفته است و مراد از «غیر محل النطق» مفهوم است که یعنی موضوع ذکر نشده است.
[۱] منتهي الوصول والأمل (مختصر حاجبی)، ص ۱۴۷؛ مطارح الانظار، ص ۱۷۲